براساس یک مطالعه ، در حدود 1 درصد از مردم دچار بیماری روانی هستند. این ها افرادی هستند که با بیان انواع مختلف احساسات ، به ویژه همدلی ، ناراحتی و ترس در حال کشمکش مبارزه می کنند. با این حال روانشناسان بر این باورند که آن ها می توانند مانند بقیه افراد عاشق شوند اما راه هایی که احساسات خود را بیان و ارتباط برقرار می کنند کاملاً با سایرین متفاوت است.
می دانیم که اختلالات فکری و روانی یک موضوع مبهم است ، بنابراین در این بخش از روابط عاطفی نمناک می خواهیم روشن کنیم وقتی که این افراد عاشق می شوند چه اتفاقی می افتد و اینکه آیا این تقریباً به همان اندازه رمانتیک است که برخی فیلم ها به ما نشان داده اند یا خیر.
مخرب ترین عشق
حقایقی در مورد عاشق شدن بیمار روانی
1. بیماران روانی هم می توانند فرد دیگری را دوست داشته باشند :
روان شناسان می گویند که سطوح مختلفی از اختلالات فکری و روانی وجود دارد. اگر فرد علائم شدیدی نداشته باشد ، احتمال دارد که بتواند عاشق شود. آن ها می توانند احساس تنهایی کنند و تمایل به دوست داشته شدن داشته باشند اما با این حال به دلیل عدم وابستگی احساسی و ناتوانی آن ها در پذیرا بودن یک فرد دیگر، برای شان دشوار است که یک رابطه سالم را ایجاد کنند.
2. روابط آن ها بر پایه دلایل مختلفی نسبت به روش های سنتی است:
از آن جا که بیماران روانی با ایجاد پیوند های عاطفی محکم و ایجاد صمیمیت در رابطه کشمکش هایی دارند ، آن ها احتمالاً وارد روابطی می شوند که مبتنی بر عقاید و نگرش های متداول به جهان است اما شریک آن ها باید مراقب باشد:آن ها بی نهایت خودخواه هستند و معمولاً سعی می کنند که شریک خود را تحریک کنند تا علایق خود را فدای آن ها کنند.
3. بیماران روانی ممکن است روابط صمیمی را دوست داشته باشند اما بندرت قادر به شکل گیری آن ها هستند :
بیماران روانی معمولاً به اصطلاح سبک دلبستگی اجتنابی را بیان می کنند. آن ها "به احتمال زیاد به دلیل عدم توانایی در نشان دادن همدلی و دلبستگی عاطفی به دیگران بیشتر شکست می خورند. بیماران روانی نمی توانند به دیگران اعتماد کنند و غالباً سعی می کنند از آن ها به نفع خودشان استفاده کنند.
روابط دوستانه بیمار روانی
4. بیماران روانی نمی توانند حمایت عاطفی شریک خود را تامین کنند :
روانشناسان بر این باورند که بیماران روانی زیاد احساس ترس یا اضطراب نمی کنند و از آنجا که آن ها هرگز این احساسات را احساس نکرده اند، با نشان دادن همدلی و درک احساسات دیگران مبارزه می کنند. تحقیقات نشان می دهند که بیماران روانی می توانند از افراد دیگر مراقبت کنند اما تنها در مواردی این کار را می کنند که به آن مایل باشند و رغبت داشته باشند و به اندازه کافی تلاش می کنند یاد بگیرند که چطور می توانند همدل باشند.
5. بیماران روانی روابط کوتاه مدت را ترجیح می دهند :
بیماران روانی از "استراتژی تاریخچه زندگی سریع" پیروی می کنند:آن ها ترجیح می دهند روابط کوتاه مدت و بدون وابستگی عاطفی قوی داشته باشند. آن ها به ندرت به تلاش برای ایجاد روابط بلند مدت علاقمند هستند که می تواند به طور بالقوه منجر به ازدواج شود. چنانچه در نمناک اشاره کرده ایم بیماران روانی بیشتر دوست دارند ریسک کنند و خود را در اولویت قرار می دهند که این موارد پیدا کردن شریک مناسب برای آن ها را دشوار می سازد.
روابط عاشقانه بیماران روانی
نکات مهم در روابط بیماران روانی
6. بیماران روانی می دانند چطور شریک خود را تحریک کنند و این کار را به خوبی انجام دهند:
این افراد می توانند به راحتی افراد دیگر را بخوانند و نیات آن ها را بفهمند. آن ها می دانند که چطور زیبا و جذاب باشند و در هر وضعیتی احساس راحتی کنند و این باعث می شود که آن ها به صورت عالی از افراد سو استفاده کنند. قابل توجه است که وقتی این کار را انجام می دهند احساس گناه نمی کنند:بیماران روانی خود خواه هستند و واقعاً نسبت به پریشان کردن و عواقب کارهایشان نسبت به افراد فکر نمی کنند.
7. عشق آن ها می تواند مخرب باشد :
از آنجا که بیماران روانی واقعاً نمی دانند چطور باید با افراد در سطح عمیق تعامل داشته باشند ، رابطه رمانتیک شان می تواند برای هر دو طرف مخرب باشد. به احتمال زیاد آن ها به شیوه ای آنی عمل می کنند و از نظر احساسی درست فکر نمی کنند. سو استفاده و عدم همدلی می تواند برای سلامت روانی همسر آن ها مخرب باشد و بی ثباتی و تنش در روابط را ایجاد خواهد کرد.
روابط عاشق های دیوانه
8. احساسات و نگرش آن ها می تواند در طول زمان بهبود یابد :
خبر خوب این است که بیماران روانی می توانند رفتار خود را زمانی که انگیزه کافی برای انجام این کار دارند ، بهبود بخشند. روانشناسان بر این باورند که روابط عاشقانه و برقراری ارتباط با افرادی که ابراز محبت می کنند می تواند به آن ها بیاموزد که نسبت به سایر افراد همدلی بیشتری داشته و کیفیت تعاملات اجتماعی خود را بهبود بخشند.
منبع: نمناک
بسیاری از والدین در مورد کودک عصبی خود شکایت دارند و دیگر نمی دانند چگونه با او رفتار کنند. اولین واکنشی که به رفتار کودک خود می دهند و برای اینکه او را آرام کنند این است که خواسته او را سریعا اجرا می کنند تا کودکپرخاشگری بیشتری نکند. اما تنها نتیجه ای که طی گذشت زمان دریافت می کنند بیشتر شدن این رفتار کودک است و در نهایت والدین و اطرافیان از اینکه رفتار درست چه می تواند باشد درمانده می شوند. رفتار با این نوع از کودک دارای نکاتی می باشد که در ادامه به تفصیل در مورد آن می پردازیم.
نشانه های یک کودک عصبی چیست؟
اصولا یک کودک بین سنین 2 تا 4 سال ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان دهد و خواسته های خود را به گونه ای عصبانی و غیر معمول بیان دارد. در این دوران با همسالان خود دچار اختلاف و دعوا و بعضا برخوردهای فیزیکی می شود. از خوردن غذا امتناع می کند و لوازم خود را پرت می کند و ساعات خواب او به هم ریخته و خواب مناسبی ندارد.
اما نکته ای که باید در این بین در نظر داشت این است که این رفتارها باید در کودک شما مداوم باشد تا گفت کودک شما احتمالا عصبی و پرخاشگر است. اگر گاهی اوقات و بسیار به ندرت چنین رفتارهایی را از خود نشان می دهد کودک شما عصبی نیست؛ اما این نباید دلیل بر این باشد که با کودک خود برخورد نداشته باشید. بلکه می توانید با شیوه های که در اینجا گفته می شود کودک خود را کنترل کرده تا این سن را به خوبی رد کند. زیرا اگر رفتارهای عصبی در این سن کنترل شوند در سنین بالاتر کودک شما آرام تر شده و رفتارهای اجتماعی معقولی را پیش می گیرد.
رفتار با کودک عصبی
آیا شرایط قبل از تولد در داشتن کودک عصبی تاثیر دارد؟
شاید شما هم این قضیه را شنیده باشید که برای داشتن نسلی خوب باید از بیست سال قبل از تولد او برنامه بریزید. این نشان از این قضیه دارد که کودک بسیاری از رفتارهای خود را از دوران بارداری و رفتارهای خود پدر و مادر به ارث می برد. یکی از حساس ترین دوران های زندگی نوزاد، دورانی است که در شکم مادر می باشد و هر اتفاقی که در این دوران برای مادر بیفتد بر جنین اثر می گذارد. استرس مادر در دوران بارداری، مبتلا شدن به برخی بیماری های ویروسی و عفونی رفتارهای پرخاشگرانه اطرافیان مادر، نداشتن تغذیه مناسب از جمله عواملی می باشد که همگی بر خلق و خوی کودک اثر خواهد گذاشت.
آیا شرایط قبل از تولد در عصبی شدن کودک تاثیر دارد
اگر به درمان کودک عصبی نپردازیم چه می شود؟
یکی از باورهای غلطی که در بین والدین در دوران گذشته بود و متاسفانه همچنان در بین خانواده هایی که از نظر اجتماعی و به روز بودن در سطح پایینی قرار دارند این است که کودک پرخاشگر آنها وقتی که بزرگ شود بهتر می شود و بعضا با تنبیه های بدنی سعی در آرام کردن کودک دارند. ولی این رفتار اگر کنترل نشود و به شیوه ای مناسب هدایت نشود در بزرگسالی صدمات جبران ناپذیری هم برای فرد و هم اجتماع خواهد داشت.
رفتار کودک عصبی
طبق مطالعاتی که انجام شده است، کودکانی که دارای رفتارهای عصبی و پرخاشگرانه بودند و بدون درمان رها شده اند متاسفانه در نوجوانی از نظر رفتارهای اجتماعی و برخورد با دیگران دچار اختلال بوده و بیشتر به سمت بزهکاری و کشیدن سیگار و بسیاری رفتارها و کارهای منفی کشیده می شوند. این آسیب ها متاسفانه در دختران بیشتر نمایان می شود. در ادامه راه کارهایی را برای مقابله با رفتارهای این قبیل کودکان عصبی بیان می داریم.
هر پرخاشگری دلیلی دارد
مهمترین کاری که باید در ابتدا انجام دهید این می باشد که زمانی که کودک شما پرخاشگری می کند و رفتارهای عصبی از خود بروز می دهد چه دلیلی داشته است. اگر بدون اینکه علت را جویا شوید و کودک خود را مواخذه کنید نمی توانید او را آرام کنید. شاید دلیل قانع کننده ای وجود داشته باشد و برای مثال فردی کودک شما را اذیت کرده باشد یا کودک شما از چیزی ترسیده باشد. بنابراین اولین حرکت شما این است که کودک خود را در آغوش گرفته و از او توضیح بخواهید. ممکن است با پرخاشگری از جواب دادن امتناع کند ولی باید با آرامش و صبوری از او بخواهید تا جواب دهد. نباید رفتار کودک پرخاشگر شما بر شما اثر بگذارد زیرا اگر شما هم به پرخاشگری بپردازید نتیجه ای حاصل نخواهد شد.
هر کودک عصبی دلیلی برای پرخاشگری خود دارد
توجه به کودک عصبی
اگر کودک شما زمانی که می خواهید دلیل را از او جویا شوید همچنان پرخاش می کرد برای مدتی او را رها کنید و مطمئن شوید دلیل رفتارهای او به خاطر عدم توجه شما نمی باشد. اگر دیدید که کودک همچنان ادامه داد مجدد به سراغ او بروید و باز تلاش کنید که او را آرام کرده و دلیل را بخواهید و یا می توانید برای مثال حواس او را پرت کنید و یا به یک مکان دیگر ببرید و با در مورد موضوع های مختلف صحبت کنید. اگر کودک به این شیوه آرام شد مشخص می شود که رفتار عصبی کودک شما برای جلب توجه شما می باشد.
یکی از راه های درمان توجه به کودک عصبی است
همچنین شما می توانید در برخی از مواقع به رفتارهای کودک خود در صورتی که پر تکرار باشد توجهی نشان ندهید. زیرا بی توجهی برای کودک پرخاشگر دردآورتر از برخورد شما خواهد بود و به این ترتیب به کودک خود یاد می دهید که اگر به حرف شما توجه کند و برخوردی مثبت داشته باشید شما هم به او توجه خواهید کرد. البته زمانی که رفتارهای این نوع کودکان منجر به آسیب جسمی او نشود و سلامت او به خطر نیفتد باید بی توجهی را گاهی پیش بگیرید. اما زمانی که مساله سلامت او در میان است توجه به کودک داشته باشید و برخورد جدی داشته باشید تا کودک شما متوجه شود زمانی که مساله سلامت او در میان است شما هم جدی خواهید بود و برخورد خواهید کرد.
اجازه دهید کودک شما به گریه خود ادامه دهد
گریه یکی از واکنش هایی است که کودک عصبی از خود بروز می دهد. یکی از راه های آرام کردن کودک عصبی در چنین شرایطی این است که همزمان که می خواهیم او را آرام کنیم بها و اجازه دهیم که گریه کند. زیرا گریه باعث ترشح هورمون استرس می شود و این خود به آرام شدن و بهتر شدن حال کودک شما کمک خواهد کرد.
آرام کردن کودک عصبی
گرسنگی یک عامل عصبی شدن کودک
یکی از نیازهای مادی که ما انسانها داریم تامین نیاز تغذیه ای ما می باشد. کودکان به دلیل فعالیت جسمی و ذهنی بالایی که دارند در این دوران ساعات گرسنگی آنها با ما فرق دارد. بسیاری از رفتارهای کودک عصبی ممکن است به دلیل گرسنگی او باشد و نتواند بیان کند. بعضا کودکانی وجود دارند که ضعف ناشی از گرسنگی که کمی در ناحیه دل آنها ایجاد می شود را دل درد تلقی کرده و همان را بهانه قرار می دهند و شروع به گریه و پرخاشگری می کنند.
طرز برخورد با کودکان عصبی
بنابراین یکی از علت هایی که باید در مورد رفتار کودک عصبی خود جویا شوید گرسنه بودن او می باشد. البته پرخاشگری به خاطر گرسنگی عاملی است که در همه کودکان وجود دارد و نباید چون فرزند شما زمانی که گرسنه است شروع به بهانه گیری می کند و در بقیه موارد آرام است او را در دسته کودکان عصبی قرار دهید.
کودکان از والدین خود الگو برداری می کنند
طی تحقیقاتی که صورت گرفته است، یادگیری کودک از قبل از تولد شروع و شده و بعد از تولد به اوج خود می رسد و محیطی که کودک در آن قرار دارد بالاترین تاثیر را دارد. اولین افرادی که کودک با آنها مواجه می شود، پدر و مادر می باشند. رفتارهای خشن و تنبیه و فریادهایی که بر سر کودک توسط پدر و مادر زده می شود خود عاملی برای پرخاشگری کودک می باشد. از طرفی ممکن است والدین با کودک رفتاری آرام داشته باشند ولی خود والدین با یکدیگر بسیار پرخاشگری می کنند. این رفتار والدین بر روی کودکان تاثیر گذاشته و این رفتارها به عنوان آموزه ای از سوی والدین خود دریافت می کنند. در چنین شرایطی علاوه بر مواردی که در بالا گفته شد و در ادامه بیان می شود، والدین در صورت بروز اختلاف بهتر است در مکانی که کودک صدا و رفتار آنها را نبیند بروند.
الگو برداری کودک عصبی از والدین
اگر ناسازگاری کودک بیش از اندازه باشد چه عوارضی دارد؟
برخی از رفتارهای عصبی و پرخاشگری کودک طبیعی است و برخی عاملی دارد که باید کشف شود و رفع شود. اما گاهی اوقات این رفتارهای پرخاشگرانه کودک عصبی به شدت زیاد و غیر قابل کنترل می باشد. بر اساس تحقیقاتی که انجام شده است، رفتارهای شدید عصبی کودک می تواند مرتبط با بیماری های روانی و خود مخرب باشد.
روانشناسی کودکان عصبی
برای درمان کودک عصبی چه موقع باید به پزشک مراجعه کرد؟
همانطور که گفته شد کودک عصبی را می توان با شیوه های ساده ای کنترل کرد و به آرامش رساند. اما گاهی رفتارهایی از کودک بروز می کند که باعث نگرانی شده و نیاز به مراجعه به پزشک احساس می شود. زمانی که کودک شما به شدت رفتارهای عصبی از خود نشان می دهد. پرخاشگری های او همراه با صدمه به خود مانند گاز گرفتن و کوبیدن سرخود به دیوار باشد. مدت زمان پرخاشگری تا آرام شدن او بیش از 10 دقیقه زمان ببرد و همچنان ادامه دهد. تعداد دفعات کج خلقی او در روز زیاد باشد. این مواردی است که باید بدون درنگ حتما به پزشک مراجعه کنید تا سریعا کودک شما تحت درمان و مراقبت پزشک قرار گیرد.
روش های درمانی کودک عصبی
خودتان را قوی کنید
داشتن یک کودک پرخاشگر به شدت از شما انرژی می گیرد و اینکه شما هم عصبی و ناراحت و کج خلق شوید بسیار وجود دارد. چون مادران بیشتر با کودکان در تعامل هستند و ساعات زیادی را با آنها سپری می کنند مسلما بیشتر از همه درگیر این قبیل رفتارها خواهند بود. وظیفه پدر کودک این است که همیشه همراه مادر بوده و او را تا پایان درمان کودک همراهی کند و شرایط آرامش را برای او فراهم آورد.
برای درمان کودک عصبی والدین باید خود نیز قوی باشند
شما می توانید برای تسکین خود در منزل تمرینات مربوط به تنفس عمیق را انجام دهید و یا تمرینات یوگا داشته باشید. خواندن کتاب، گوش دادن به موسیقی، شرکت در کلاس های ورزشی، خوردن خوراکی هایی که به شما آرامش می دهد از مواردی است که باعث تقویت شما شده و این مسیر را بهتر طی خواهدی کرد.
منبع: بیتوته
گوش دادن به موسیقی هنگام فعالیت بدنی خستگی را كاهش میدهد.
به گزارش ایسنا؛ "تاثیر مداخله بیرونی (آهنگهای مختلف موسیقی) بر برخی شاخصهای خستگی جسمانی در ن جوان سالم" عنوان تحقیقی است كه توسط فرناز ترابی، علیاكبر جابری مقدم، احمد فرخی و رحمن سوری انجام شده است.
در این تحقیق آمده است: اهمیت تاثیر متغیرهای بیرونی به ویژه موسیقی بر اجرای حركتی انسان از اوایل قرن بیستم، با این فرضیه مطرح و مشخص شد كه موسیقی عامل محركی برای اجرای طبیعی است. ارتباط بین موسیقی با تغییرات فیزیولوژیكی و روانی در هنگام استراحت و فعالیت بدنی همواره نظر متخصصین پزشكی و ورزشی را در تحقیقات به خود معطوف داشته است. در برخی پژوهشها نتایج تاثیر موسیقی بر اجرای ورزشی با نشانههای بهبود وضعیت فیزیولوژیك، افزایش ضربان قلب، افزایش میزان اندورفین پلاسما، بهبود هماهنگی و عملكرد دستگاه لیمبیك و مراكز كنترل خودكار و بالطبع كاهش درد و افزایش توانایی تحمل فشار تمرین گزارش شده است.
نوع پژوهش حاضر كاربردی و روش تحقیق نیمه تجربی با دو گروه تجربی (موسیقی كلاسیك تند و كند) و گروه كنترل است. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان دختر 19-25 سال ثبت نام كننده در واحد تریت بدنی عمومی دانشگاه تهران در نیم سال اول 85-86 است.
نتایج پژوهش حاكی از آن است كه زمان رسیدن به واماندگی در هر دو گروه تجربی با گروه كنترل تفاوت معنی داری داشت. از سوی دیگر بین میانگین گروههای تجربی اختلاف معنیداری مشاهده نشد. براین اساس مشخص میشود كه استفاده از موسیقی كلاسیك صرفنظر از آهنگ و ضرب آهنگ، زمان رسیدن به واماندگی را افزایش میدهد و بروز خستگی را به تاخیر میاندازد و از افزایش بیشتر ضربان قلب جلوگیری میكند.
براساس نتایج برخی پژوهشها، پخش موسیقی هنگام تمرین آثار ناراحت كننده ناشی از فشار تمرین را در ذهن آزمودنیها كاهش میدهد، در حالی كه در صورت حذف عوامل شنیداری نظیر موسیقی و دیداری ممكن است توجه به فشار كار درونی معطوف شود و توانایی تحمل خستگی كاهش یابد. این آثار با تغییرات افزایشی میزان سروتونین و كاهش دوپامین در مغز هنگام اجرا در شرایط پخش موسیقی ارتباط دارد.
ارتباط بین موسیقی با تغییرات فیزیولوژیكی و روانی در هنگام استراحت و فعالیت بدنی همواره نظر متخصصین پزشكی و ورزشی را در تحقیقات به خود معطوف داشته است.
یافتههای پژوهش نشان میدهد میزان باركاری هنگام رسیدن به حالت واماندگی و همچنین ضربان قلب سرحد واماندگی در گروههای تجربی به طور معنیداری بیشتر از آزمودنیهای گروه كنترل بوده است. گرچه میانگین این مقادیر در گروه موسیقی كلاسیك تند، بیشتر از آزمودنیهای گروه موسیقی كند بوده است، این اختلاف معنیدار نیست. این یافتهها نشان میدهد شنیدن موسیقی هنگام اجرا، صرفنظر از آهنگ و ضرب آهنگ آن موجب تاخیر در بروز خستگی و افزایش عملكرد میشود.
در برخی پژوهشها آثار موسیقی با توجه به ضرب آهنگ (تعداد ضربهها در دقیقه) نشان میدهد موسیقی با ضرب آهنگ تند ضربان قلب، فشار خون سیستولی، واكنشهای سطحی سریع و دامنه تنفس را افزایش میدهد. در صورتی كه موسیقی با ضرب آهنگ كند یك دوم میزان و حجم این متغیرها را كاهش میدهد.
از دیدگاه عصبی – عضلانی نیز میتوان بیان كرد كه هر محرك بیرونی نظیر موسیقی در هنگام اجرای فعالیت جسمانی میزان آتشباری نرون در مراكز اولیه حركتی را افزایش میدهد و در نتیجه بار كاری از طریق انقباضات عضلانی قویتر، حتی در شرایط خستگی افزایش مییابد. در نهایت با توجه به این كه تمرین به مدت شش هفته اجرا شده و صرف نظر از مداخله موسیقی، سازگاریهای تمرینی در همه افراد رخ داده است، ولی این نكته شایان ذكر است كه آثار تمرین در شرایط پخش موسیقی بر تحمل خستگی بارز بوده است.
به طور كلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد آثار موسیقی بر شاخصهای بروز خستگی جسمانی نظیر زمان رسیدن به واماندگی، ضربان قلب و باركاری هنگام واماندگی اثر افزایشی دارد. به طوری كه آزمودنیها قادر میشوند فشار بیشتر را از طریق كاهش درك فشار تحمل كنند. از سوی دیگر نیز گرچه میانگین متغیرهای تحقیق در گروه موسیقی تند بالاتر از گروه موسیقی كند است، آثار نوع موسیقی بر متغیرهای اجرایی در این پژوهش از نظر آماری معنیدار نبود. پیشنهاد میشود در پژوهشهای بعدی تاثیر موسیقی در ورزشكاران حرفهای آزمایش شود.
منبع: تبیان
استفاده از مغز بدون وقفه در محل کار ادامه دارد، بنابراین برای مدیریت اطلاعات و فراموش نشدن جزئیات روزانه، انجام برخی تمرینات مغزی ضروری است. به همان ترتیب که فعالیتهای جسمی و ورزش عضلات را تقویت میکنند، تمرینهای ذهنی نیز، فعالیتهای مغزی را بهبود میبخشند.
تقویت حافظه کوتاهمدت
تقویت حافظه کوتاهمدت به ذهن کمک میکند تا اطلاعات جدید سریعتر به خاطر سپرده و در نتیجه با سرعت بالا به کار گرفته شوند. این تمرین، زمان بسیار کمی در حد چند دقیقه در روز را به خود اختصاص میدهد.برای چند ثانیه فهرستی از چند کلمه تصادفی، مثل فهرست خرید را نگاه کنید و آنها را به خاطر بسپارید. سپس سعی کنید، آنها را به ترتیب از حفظ بگویید .
برای تصمیمگیریهایتان، استدلال کنید
تصمیمگیری براساس عقل سلیم از اهمیت ویژهای برخوردار است، این شیوه نه تنها افراد را از خطرهای احتمالی دور میکند بلکه به تقویت قوه استدلال کمک میکند. استدلال کردن نیز به نوبه خود از برترین مهارتهایی است که مغز و ذهن را قوی و نیرومند میکند. بنابراین ذهنتان را به استدلال، شیوههای سازنده و منطقی عادت دهید. برای دستیابی به مهارت استدلال کردن، هر روز 5 دقیقه را برای کامل کردن سریهای عددی منطقی صرف کنید. این نوع از تمرینهای روانی به شما کمک میکند که به طور خودکار و براساس طرحهای منطقی استدلال کنید .
سرزندگی ذهنتان را حفظ کنید
فناوری همه جا حضور دارد و تمام کارمندها بیشتر زمان و روز خود را با آنها سپری میکنند. اگرچه این فناوریها به صرفهجویی در زمان منجر میشود اما به سرزندگی ذهن آسیب میزند. برای حل این مشکل، کافی است هر روز یک محاسبه ذهنی انجام دهید. به عنوان نخستین تمرین، بهترین کار این است که از ماشین حساب برای انجام حساب و کتابهای ساده خودداری کنید. به طور مثال برای حساب کردن سهم هر نفر از دوستان در رستوران، سریع تلفن همراهتان را به کار نیندازید. تواناییهای مغزیتان را بشناسید
افزایش توان برای کسب زمان
سازماندهی امور، فعالیتهای غیر مفید و از دست رفتن زمان را رفع میکند، در نتیجه فرد زمان بیشتری در اختیار خواهد داشت. برای دستیابی به سازماندهی مفید، انجام وظایف با رعایت نظم و بنابر کارکردها ضروری است. از سوی دیگر تشخیص اولویتها نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. تمرین جالبی برای افزایش توان سازماندهی توصیه میشود، برای این تمرین باید محلهای را که برایتان آشناست، در ذهنتان تصور کنید و مکانهای مختلف مانند، خانهها و مغازهها را جابهجا کرده و به بهترین شکل ممکن سازماندهی کنید. این تمرین به شما اجازه میدهد تا در محل کارتان بتوانید امور را سازماندهی کنید و زمان کافی داشته باشید، به این ترتیب ذهنتان با آرامش بیشتر به فعالیت میپردازد.
تواناییهای مغزیتان را بشناسید
متنوع یاد بگیرید. یاد گرفتن نکات جدید، بدون اینکه نورونهای مغزی را خسته کند، به حفظ شدن فعالیتهای ذهنی منتهی میشود.این تمرین به مغزتان کمک خواهد کرد که همیشه با نشاط آماده یاد گرفتن بیشتر بماند. برای اینکه نکات جدیدی یاد بگیرید، هر روز چند دقیقه را در صفحات آموزشی اینترنت بگذرانید. در پایان مطالعه، اطلاعات کلیدی را جمعبندی کنید. به این ترتیب، نکات فراگرفته شده به شکلی پایدار در ذهنتان حفظ خواهند شد .
انجام چند فعالیت به طور همزمان
اگر بتوانید چند کار را همزمان انجام دهید، تواناییهای ذهنیتان به میزان قابل توجهی افزایش خواهد یافت. تکرار و تمرین از عوامل موفقیت در دستیابی به این شیوه است. به عنوان تمرین میتوانید از کار با نرمافزارها شروع کنید، برای این منظور باید سعی کنید از دکمههای میانبر استفاده کنید، باید این قابلیت را تا حدی در خود پرورش دهید که دیگر نیازی به موس نداشته باشید. این حرکت باعث میشود که بتوانید همزمان چند کار را در کنار هم و به موازات یکدیگر انجام دهید .
برای بازدهی بالاتر، بیشتر تمرکز کنید
اگر برای متمرکز شدن روی یک پرونده به اندازه کافی تمرکز ندارید، نباید نگران شوید. با این حال ممکن است برخی اطلاعات مهم را از قلم بیندازید و بازدهیتان آسیب ببیند. برای رفع این معضل باید تا حد ممکن جلوی اطلاعات مزاحم را بگیرید و اجازه ندهید سطح آگاهیتان افت کند.
منبع: سلامت نیوز
یک روانشناس گفت: زدن کودک نه تنها مشکلی را برطرف نمیکند، بلکه به او میآموزد که نسبت به خود احساس بدی داشته و عزت نفساش را برای همیشه از دست بدهد.
زدن کودک به بهانه تنبیه باعث میشود که او احساس عجز و ناامیدی کرده و به مرور افسرده و پرخاشگر شود. این در حالی است که عزت نفس پائین میتواند تا آخر عمر همراه کودک باشد. از اینرو اگر از کودکمان اشتباهی سر زد باید در وهله اول خونسردی خود را حفظ کنیم و حتی ادای کتک زدن را هم درنیاوریم، چون میتواند مثل ضربههایی، روح او را زخمی کند.
این روانشناس با تأکید بر اینکه در ارتباط با کودکان هیچ چیزی جای گفتوگو را نمیگیرد، ادامه داد: متأسفانه تنبیه بدنی میتواند کودکان را درباره شناخت و تشخیص درست از غلط به اشتباه بیندازد و باعث افزایش اضطراب در آنها شود . از اینرو باید به کودکانمان بیاموزیم که روشهای غیر مضر را برای بیان احساسات خود به کار گیرند و بدانند که فقط در این حالت احساساتشان مورد پذیرش قرار میگیرد.
وی تصریح کرد: تنبیه بدنی فرزندمان به این معناست که رفتار ما درست بوده و حق با ماست، از همینرو به احتمال خیلی زیاد او نیز در آینده، کتک زدن را عمل درستی برای رسیدن به حق و حقوق خود بداند و به اطرافیانش صدمات جسمی وارد کند، مثلاً دوستانش و حتی همسرش را در آینده کتک بزند.
قاسمخانی با بیان اینکه تنبیه بدنی به جد زمینه افت تحصیلی کودکان را فراهم کرده و موجب میشود فرد از پیشرفت و خلاقیت باز بماند، خاطرنشان کرد: هنگامی که فرزندمان بیادبی میکند عکسالعمل زود و نسنجیده ما راه به جایی نمیبرد. بلکه میتوانیم با سنگین کردن جو به او فرصت دهیم برای مدت کوتاهی احساس جدایی کرده و به رفتار زشتش فکر کند، چون کودکان در صورت کتک خوردن کنترل درون خود را از دست داده و همیشه برای تشخیص درست از غلط چشمشان به تصمیم دیگران خواهد بود.
این روانشناس همچنین با تأکید بر ضرورت بهرهمندی از مشاوران مجرب در تربیت فرزندان، خاطرنشان کرد: آموزش دیدن و صحبت کردن با والدین با تجربه و موفق در تربیت فرزندان میتواند سطح اختلالات روحی در نسلهای آتی را کاهش دهد و از بسیاری از ناکامیهای خانوادگی بکاهد.
منبع:ایسنا
یكی از مسائلی كه در ازدواج باید به آن توجه شود، تفاوت سنی دختر و پسر است. درست است كه كمتر بودن سن دختر یك معیار صد در صدی نیست و ممكن است مواردی هم وجود داشته باشد كه با وجود كوچكتر بودن پسر از لحاظ سنی، دختر و پسر با هم ازدواج كرده اند و الآن هم مشكلی ندارند، ولی معمولاً توصیه جدی مشاورین خانواده این است كه سن پسر چند سالی بزرگتر از دختر باشد.
همان طور كه می دانید ازدواج یكی از مسایل مهم زندگی هر انسانی است زیرا در تمامی ابعاد زندگی تأثیر دارد. ازدواج موفق می تواند سبب پیشرفت انسان در زمینه های مختلف شود كما اینكه چنانچه ازدواج ناموفق باشد مشكلات زیادی را برای انسان بوجود می آورد و مانع رشد و ترقی می شود پس باید با این امر مهم سنجیده برخورد كرد و از هر گونه شتابزدگی، یك جانبه گرایی، ظاهر بینی و سطحی نگری پرهیز كرد.
برای انتخاب همسر پیروی از نقشه راه و الگوی ازدواج می تواند ضامن پایداری وثبات درزندگی مشترك دختر وپسر باشد. مطمئنا با پیروی از این مدل اخلاقی ودینی كه طبق تجربیات تلخ و شیرین هزاران نفر طراحی شده است می توانید خود را از آفت ها وآسیب های موجود در این مسیر ایمن كنید.
یكی از مسائلی كه در ازدواج باید به آن توجه شود، تفاوت سنی دختر و پسر است. درست است كه كمتر بودن سن دختر یك معیار صد در صدی نیست و ممكن است مواردی هم وجود داشته باشد كه با وجود كوچكتر بودن پسر از لحاظ سنی، دختر و پسر با هم ازدواج كرده اند و الآن هم مشكلی ندارند، ولی معمولاً توصیه جدی مشاورین خانواده این است كه سن پسر چند سالی بزرگتر از دختر باشد( سه تا شش سال) چنین توصیه ای هم بی دلیل نیست.
ممکن است کسی در کنار همسری کم سنّ تر از خود ارامش یابد – کسی در کنار همسری هم سنّ خود ارامش یابد و کسی در کنار همسری بزرگتر از خود هم ارامش یابد.
آری، بهتر این است که سنّ دختر کم تر از پسر باشد؛ و این هم دلایلی منطبق با جسم، روح و روان هر دو طرف دارد.
فواید اختلاف سنی کم در ازدواج
در این باره به بعضی موارد اشاره می کنیم:
- درک بیش تر
زندگی شویی کم تر دچار مشکل خواهد شد، تفاهم عاطفی، روحی، فکری، اجتماعی و جنسی بیش تر خواهد بود و هم دیگر را بهتر درک خواهند کرد؛ برای این که سن بلوغ جنسی و رشد اجتماعی ـ عاطفی دختران کمی سریعتر است.
- توقع کم در فعالیت جسمی
هم چنین اختلاف سنی کم، باعث تناسب بیش تر در قابلیت های جسمی خواهد بود و این امر سبب میشود که توقع بیش از حد از هم دیگر در خصوص فعالیت های جسمی نداشته باشند.
- انعطاف پذیری بیش تر
معمولاً افرد مسنتر قابلیت انعطاف پذیری کم تری دارد. اگر دو نفر جوان با اختلاف سنی کم تر ازدواج میکنند ، برای دست پیدا کردن به سازگاری سعی میکنند ، به نظر هم دیگر توجه نمایند و خود را طوری تطبیق میدهند که مقبول دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند. حال آن که با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل افرین است.
- دوست بودن با یک دیگر
فایده چهارم این است که تلاش میکنند بصورت دو دوست با هم دیگر برخورد کنند، نه اینکه یکی که بزرگتر است پیوسته دیگری را امر و نهی نماید.
- بیان مشکلات
فایده پنجم این است که دختر و پسر زیرا فاصله سنی کمی دارند، از هم دیگر رودربایستی نداشته باشند و مشکلات و خواسته های خود را راحت تر به هم دیگر منتقل کنند .
- امتیاز دادن فرد بزرگتر
فایده ششم اینکه چنانچه فاصله سنی زیاد باشد، فرد بزرگتر باید برای جذب فرد کوچک تر امتیازهای زیادی بدهد و این برای فرد بزرگتر همیشه میسر نمی باشد و سبب اختلاف خواهد شد؛ ولی چنانچه فاصله کم باشد، دیگر ومی ندارد فرد بزرگتر امتیاز دهد.
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی
چند توصیه برای مدیریت این چالش
اول آن که اگر در آغاز دوران جوانی هستید و قصد ازدواج با شخصی هم سال را دارید یا ازدواج نموده اید ، لازم نیست نگران باشید. این مسئله میتواند چالش های اضافه تری به همراه داشته باشد ولی نمی توان آن را بعنوان نکته منفی در نظر گرفت. جدای از این مسأله، یادتان باشد بانوان جوان همسن لازم است در کنار صبر و بردباری، انتظاراتی واقع بینانه از همدیگر داشته باشند و تحتتأثیر توقعات اطرافیان به همسر خود فشار اضافه وارد نکنند. در کنار آن به خانواده ها هم توصیه میشود در عین حال که به مستقل شدن جوانان کمک میکنند ، در سال های آغازین ازدواج به حمایت و پشتیبانی از همسران جوان ادامه دهند.
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی مشکلی ندارد و بیش تر به دیگر شرایط وابسته است.
برای ازدواج با همسن بهتر است اول بلوغ عقلی و فکری دختر و پسر سنجیده شود تا با در نظر گرفتن شرایط دریابند که آیا مناسب برای یکدیگر هستند یا خیر. که برای یافتن این مسئله بهترین کار مراجعه به مشاوره ازدواج است که با اگاهی و تجربه تشخصیص میدهند زوج از لحاظ طرز تفکر و فرهنگ و اخلاقیات تا چه میزان به یکدیگر نزدیک هستند.
ازدواج با همسن از نظر روانشناسی اسیب شناخته نمی شود ولی معمولاً ترجیح این است که دختر به علت بلوغ عقلی و منطقی زود تر نسبت به پسر کوچک تر باشد تا از لحاظ فکری در یک سطح قرار بگیرند ولی زوج های همسن را هم اسیب تلقی نمی کنند چرا که بسته به اشخاص ممکن است تمام این شرایط تغییر کنند. و اکنون تنها ازدواجی که جزء ازدواج های نامتعارف در جامعه شناخته میشود ازدواج با زن بزرگتر از مرد هم است
محاسن ازدواج با همسن
محاسن ازدواج با همسن برای افردی که تصمیم ازدواج با همسن خود را دارند شنیدنی است.
- هنگامی که انتخابتان برای یک زندگی مشترک شخصی میشود که همسن و سال خودتان است حس صمیمیت بیشتری با وی می کنید خواسته هایتان را راحت تر بیان می کنید و هنگامی که با وی درد و دل می کنید حس می کنید بهتر از هرفرد دیگری شما را درک میکند و لازم است یادآوری کنم تجربه ی این حس در یک زندگی مشترک یکی از محاسن ازدواج با همسن است که ممکن است هرکسی آن را تجربه نکند.
از جمله محاسن ازدواج با همسن به موردهای زیر میتوان اشاره نمود :
- مرد حس مدیر بودن نمی کند و زن حس بهتری را تجربه میکند .
- با هم تجربه کسب می کنید و این برایتان طراوت و جذابیت دارد.
- توقعات نزدیک تری دارید برای این که بلوغ فکری، عقلی نزدیک تری دارید و حتی جهانبینی های شبیه تری دارید.
- راحت تر با یکدیگر م می کنید و با هم یک تصمیم می گیرید.
- بهترین تعریف از محاسن ازدواج با همسن این است که بگوییم در یک کلام بهتر حرف همدیگر را میفهمید و درک بهتری از شرایط روحی و جسمی یکدیگر دارید.
- تحقیقات نشان میدهد زوج های همسن معمولاً هیجان بیشتری را در زندگی مشترک رغم میزنند میتوان گفت در این زندگی مشترک سفر های غیرمنتظره و بی برنامه و یا تغییرهای ناگهانی مانند تغییر محل زندگی و … بیش تر از بقیه ممکن است رخ بدهد و نکته این است که تمام این حوادث بدون نگرانی و حتی با رضایت کامل آن ها انجام می شود .
- زوج های همسن با انرژی که از همدلی و همراهی دونفره شان به دست می آورند میتوانند هر اتفاق بزرگی را رقم بزنند.
معایب ازدواج با همسن
معایب ازدواج با همسن
معایب ازدواج با همسن درست زمانی اتفاق می افتد که این زوج خوشبخت وارد لج بازی بشوند. یکی از حوادث تلخی که امکان دارد زندگی یک زوج همسن را از هم بپاشد بوجود آمدن اختلافاتی است که باعث شود این زوج نسبت به هم بی عاطفه شوند که علل آن را در زیر یادآوری خواهیم کرد:
- یکی از بدی ها ازدواج با همسن که درست نقطه مقابل محاسن این نوع ازدواج هم است این است که این همسن بودن و صمیمت زیاد باعث شود حرمت ها بین زوجین از بین برود.
- معمولاً ن از نظر رابطه جنسی زود تر از مردان پیر میشوند و زمانیکه زوج همسن باشند این نکته در آینده میتواند مسئله ساز شود برای این که در ازدواج هایی که مرد بزرگتر است این تعادل به واسطه تفاوت سنی حل میشود ولی در زوج های همسن اینطور نیست.
- یکی دیگر از معایب ازدواج با همسن این است که مرد به علت ناپختگی و یا تجربه ای به اندازه ی زن، قادر به مدیریت خانواده نباشد و این باعث شود زن، که پیوسته به دنبال پشتوانه ای در زندگی مشترک است حس خلع کند.
- وقتى سن زن چند سالى كمتر از مرد باشد اطاعت پذیرى وی از مرد بعنوان سرپرست خانواده بیشتر و راحت تر خواهد بود مضافا بر اینكه زن همیشه دوست دارد همسرش فردى، توانا، قدرتمند و پناهگاه مطمئنى براى وی باشد و چنانچه زن و مرد از نظر سنى در یك سطح باشند هیچ گاه زن چنین تصورى را از شوهرش ندارد و وی را در حد خود مى بیند ولی چنانچه شوهر چند سالى بزرگتر باشد و از تجارب بیشترى بهره مند باشد زن حس مى كند همسر وی كسى است كه شایستگى هاى لازم را براى اداره منزل دارد و مى تواند در پناه وی یك زندگى ارامش بخش داشت.
- زن به دلیل زایمان، شیر دادن و. زودتر از مرد شكسته مى شود و هم سال بودن زن و شوهر سبب مى شود پس از یك دهه زندگى و آوردن چند فرزند شادابى زن در حد شادابى و نشاط مرد نباشد و حتی مطلوبیت وی نزد شوهر كم شود بنابراین براى پیشگیرى از مسأله كاملا طبیعى و زیستى بهتر است این اختلاف سنى همواره بین زن و شوهر باشد تا همواره زن از نشاط كافى بهره مند باشد و مطلوبیت وی پیش شوهرش كاسته نشود.
ممكن است بگویید مرد هم باید براى همسرش مطلوبیت داشته باشد، آری این حرف درست است ولی همانطور كه در بالا متذكر شدیم مردها به دلیل عدم زایمان و متحمل نشدن فرزند دارى و فرزندپرورشى دیرتر از ن دچار شكستى و چین و چروك صورت و بدن مى شوند.
بهترین سن ازدواج
- نسبی بودن سن ازدواج
سن ازدواج امری است نسبی و متغیر که در اشخاص گوناگون، تفاوت میکند . امکان دارد شخصی در هفده سالگی آماده ازدواج باشد، ولی شخصی در۲۵ سالگی هم قابلیت اداره خانواده را نداشته باشد.
- تعریف سن ازدواج
سن ازدواج، سنی است که جوان حس نیاز به ازدواج میکند و تقدیر الهی در وجودش این حس نیاز را به جوشش می آورد.
منبع: بیتوته
به اعتقاد روانشناسان این سبک زندگی و باورهای ماست که زندگی شاد و بدون استرسی ایجاد می کند؛ یعنی گاه فقط کافی است تا سبک زندگی ما عوض شود. گاه تغییرات به ظاهر کوچک، اتفاقات شیرینی به دنبال خواهد داشت. مانند :
درباره اینکه چه چیزی شما را خوشحال می کند، به دقت فکر کنید:در این دنیای بزرگ چیزهای متعددی هستند که مایه خوشحالی ما می شوند. فقط کافی است با دقت به آنها فکر کرده و برای رسیدن به آنها برنامه ریزی کنید. رسیدن به این اهداف، حس خوبی در شما ایجاد خواهد کرد .
با افراد مثبت و شاد رفت وآمد کنید :
حتما شما هم این ضرب المثل را شنیده اید؛ کمال هم نشین در من اثر کرد. این نکته را به خاطر داشته باشید که حال خوب و بد، به صورت مسری به اطراف سرایت می کند؛ اگر با افرادی که دائم از مشکلات گلایه می کنند رفت وآمد کنید، انتظار حال خوب انتظار زیادی است. پس از همین الآن سعی کنید با افراد مثبت معاشرت کنید تا سرزندگی آنها به شما هم سرایت کند .
هر روز برای خودتان وقت بگذارید :
گاه کارهایی که به ظاهر کوچک و بی اهمیت هستند؛ مثل پیاده روی، یک شام خوب، صحبت با یک دوست و. می تواند حال ما را خوب کند. تاثیر این کارهای به ظاهر کوچک بر شادمانی ما، فوق العاده است . لیستی از این کارهای کوچک تهیه کرده و سعی کنید هر روز حداقل یکی از آنها را انجام دهید .
برای دوری از استرس در سبک زندگی تان تغییر ایجاد کنید
عقل سالم در بدن سالم است :
ورزش و تغدیه سالم یکی از مهم ترین عوامل شادکامی است؛ از مصرف فست فودها تا جایی که امکان دارد اجتناب کنید و سعی کنید حتما ورزش را در برنامه روزانه تان قرار دهید .
خوش بین باشید :
اجازه ندهید ناراحتی و احساسات منفی وارد زندگی شما بشود. این را بپذیرید که مشکلات هم در کنار خوشی ها بخشی از زندگی ماست و ما در سختی ها ساخته شده و رشد می کنیم؛ زمانی که با مشکلات برخورد می کنید با خود بگویید این روزها تمام می شود و از جملات مثبتی مثل تو قوی باش، حتما می توانی حلش کنی و. استفاده کنید .
خودتان را سرگرم کنید :
طبق تحقیقات، افرادی که برای زندگی خود برنامه دارند و هر روز کارهایی دارند تا آنها را انجام دهند، در مقایسه با سایرین زندگی شادتری را تجربه می کنند. یک کار جدید، یادگیری مهارت های متنوع و. می تواند ذهن شما را درگیر کرده و موجب نشاط شود .
در کارهای خیر شرکت کنید :
کمک به دیگران و مایه تسکین و آرامش دیگران بودن، تاثیر فوق العاده ای بر آرامش و نشاط ما خواهد داشت. تقسیم شادی با سایرین، طعم شادی را بیشتر و طولانی تر می کند. مهم نیست ما چگونه به دیگران کمک می کنیم؛ گاه یک همدردی صمیمانه، کلمات تسکین بخش و. باعث ایجاد نشاط در دیگران و به تبع آن در وجود خود ما خواهد شد .
بخشش را امتحان کنید :
ناراحتی و دلخوری از دیگران، همانند باری سنگین بردوش ماست و تا زمانی که بخشش را امتحان نکرده و دیگران را از صمیم قلب نبخشیده ایم، این بار سنگین را زمین نگذاشته و همه جا با خود می بریم . بخشش باعث کاهش فشار خون و ضربان قلب می شود و به آرامش شما کمک بسیاری می کند .
سیستم حمایت اجتماعی قوی داشته باشید :
دوستان خوب و خانواده گرم ازجمله عواملی هستند که به نشاط ما کمک فراوانی می کنند. اطمینان از اینکه در شرایط سخت افرادی هستند که به ما کمک خواهند کرد و حال ما برای آنها مهم است و می توانیم از آنها تقاضای کمک کنیم، تاثیر زیادی در آرامش ما خواهد داشت .
مهارت های ارتباطی خود را افزایش دهید :
توانایی ارتباط موثر، حل مساله، مدیریت استرس، توانایی نه گفتن و. ازجمله مهارت های ارتباطی مهمی هستند که با پیشگیری از بروز مشکلاتی در آینده، به حفظ شادمانی ما کمک فراوانی می کنند .
فراموش نکنید نگرش شما به مشکلات بسیار مهم تر از خود مشکل است :
به مشکل به عنوان یک فرصت برای رشد و بالندگی نگاه کنید. بسیاری از مشکلات، سرآغاز یک قدم بزرگ و زندگی جدید برای ماست. کافی است تا نکته پنهان در هر مشکل را یافت و آن وقت است که مشکلات تبدیل به شکلات می شوند .
چگونه برای دوری از استرس در سبک زندگی مان تغییر ایجاد کنیم
در حال زندگی کنید :
از لحظه استفاده کنید. حال انتخاب با شماست که از این به بعد چگونه زندگی کنید؛ با نشاط و شادمانی یا با ناراحتی و افسردگی .
چند راهکار دیگر برای دوری از استرس
به خداوند توکل کنیم .
توکل به خدا یکی از راههای کاهش استرس است.وقتی انسان یاد خدا را در دل خود زنده نگهدارد و ارتباط روحی و معنوی بین خود و خدا برقرار کند، به آرامش عمیق، همراه با خشنودی می رسد و با توکل به خدا از هرگونه استرس و اضطراب و فشار روانی رها می شود .
قرآن کریم در سوره رعد آیه 29 می فرماید:کسانی که ایمان آوردند قلبهایشان با یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باشند تنها با یاد خدا قلبها آرامش می یابد .
شب ها به موقع و به اندازه کافی بخوابیم .
برای کاهش استرس بهتر است خواب کافی داشته باشیم بدن انسان برای تجدید قوا به خواب کافی و لذت بخش نیاز دارد. شب به موقع بخوابیم و تا دیروقت بیدار نباشیم. هنگام خواب بهتر است به سمت چپ خود بخوابیم و نفس عمیق بکشیم. در این حالت سوراخ راست بینی تحریک و سمت راست بدن فعال تر می شود. زیرا سمت راست، قسمت فعال بدن است .
صبح زود از خواب بیدار شویم .
سعی کنیم صبح ها، حتی روزهای تعطیل زود از خواب بیدار شویم. در این صورت ساعت زیستی بدن ما منظم می شود و طبق برنامه خاصی زمان خواب و بیداری ما را تنظیم می کند. در نتیجه پس از مدتی هنگام بیدار شدن، احساس بهتری خواهیم داشت .
چند راهکار برای دوری از استرس
ورزش کنیم .
یکی دیگر از راههای کاهش استرس ورزش کردن است.تحقیقات نشان داده است که ورزشکاران از استرس و افسردگی کمتری نسبت به دیگران برخوردارند. همچنین برنامه تمرینات هوازی باعث بهبود حالات افسردگی، اضطراب، آشفتگی فکری و خستگی شدید می باشد. یک پیاده روی تند و سریع به مدت 40 دقیقه میزان استرس را بطور متوسط تا 14 درصد کاهش می دهد .
قدم بزنیم .
در تحقیقاتی که در دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد در سال 2002 انجام گرفته، آمده است افرادی که 4 بار در هفته پیاده روی می کنند، استرس کمتری دارند و را حت تر می خوابند .
به تغذیه خود برسیم .
خوردن مناسب بسیار مهم است. زیرا انرژی مورد نیاز بدن را تامین می کند و کمتر دچار حالت عصبی یا فشار روانی می شویم. همیشه از مواد غذایی سبوس دار، میوه، ترکیبات کربوهیدرات، سبزیجات و حبوبات ثابت ماندن اندازه ی قند خون شده و کمتر خسته می شویم. از مصرف زیاد نمک، چربی، خوراکی های سرخ شده و مواد قندی ساده که به آزاد شدن اپی نفرین کمک و باعث عدم مقاومت بدن در برابر فشار روانی می شود خودداری کنیم. به مقدار کافی آب بنوشیم و از مصرف زیاد قهوه، چای و نوشابه های گازدار تا حد امکان پرهیز نماییم .
منبع: نمناک
جدای از مواقعی که هرکدام از ما دچار مشکل شده و احساس نیاز می کنیم تا با روانشناس یا مشاور تماس گرفته و از کمک های تخصصی او بهره مند شویم، آیا موقعیت هایی وجود دارد که بهتر است در راستای پیشگیری از بروز مشکلات، قرار ملاقاتی با روانشناس داشته و یا با شرکت در کارگاه آموزشی سطح اطلاعات خود را بالا ببریم.
در این مطلب قصد داریم تا ده موقعیتی را که به صورت معمول مراجه به روانشناس می تواند از بروز مشکلات تا حد زیادی جلوگیری کند و در رابطه با این موضوعات کمک کند و یادشتن مسائل را کاهش دهد، به شما معرفی کنیم. با ذکر این نکته که این موقعیت ها به خودی خود آسیب رسان نیستند و مراجعه به روانشناس در این شرایط بیش از همه به منظور پیشگیری از بروز مشکلات بعدی است.
1- بلوغ و دوران نوجوانی
اینکه شما فرزندتان در سن بلوغ باشد و یا خودتان در حال طی کردن این دوران حساس هستید، تفاوتی ندارد، کسب اطلاعات درست و کامل در رابطه با این دوران می تواند کمک بزرگی برای شما بوده و احتمال برزو مشکل را کاهش دهد.
2- شکست در روابط صمیمانه
به صورت کلی در زمانی که ما در زندگی در هر زمینه ای دچار شکست می شویم، نیاز به کمک داریم تا بتوانیم خودمان را پیدا کنیم و به بازسازی دوباره زندگی خود بپردازیم. اما شاید شکست در روابط صمیمانه و به اصطلاح شکست عشقی حساسیت بیشتری دارد.
نکته مهمی که باید به آن توجه داشته باشیم یادگیری مهارت هایی است که بتواند احتمال بروز شکست را برای ما کاهش داده و یا در صورت بروز چنین اتفاقاتی آسیب پذیری ما را کم کند.
3- انتخاب همسر
خوشبختانه این روزها تعداد افرادی که ترجیح می دهند تا در زمینه انتخاب همسر از تجربه مشاوران و روانشناسان استفاده کنند، رو به افزایش است. نکته مهمی که بد نیست بدانید این است که برای شرکت در کارگاه های انتخاب همسر که توسط برخی متخصصان برگزار می شود لازم نیست شما نامزده کرده و یا موردی خاص را برای ازدواج درنظر گرفته باشید، بلکه می توانید پیش از ورود جدید به بحث انتخاب همسر، با شرکت در این برنامه های آموزشی با معیارهایی که لازم است در نظر داشته باشید آشنا شوید.
4- آغاز زندگی مشترک
آغاز زندگی مشترک، یکی از موقعیت های دشواری است که لازم است هر فردی در این زمینه اطلاعات کافی به دست آورد. آشنایی ن از دنیای مردان و نیز برعکس، از مهمترین موضوعاتی است که لازم است همسران جوان در آن زمینه اطلاعاتی به دست آورند. یادمان باشد درصد زیادی از اختلافات شویی به خاطر ناآشنایی همسران با ویژگی های جنس مقابل و البته آشنانبودن با مهارت های مورد نیاز در زندگی مشترک است. البته یکی دیگر از ضرورت های آغاز زندگی مشترک، آشنایی با مهارت های لازم در زمینه روابط جنسی است.
5- بچه دار شدن و فرزندپروری
تربیت فرزند در این دوران می تواند دشواری های زیادی داشته باشد. از طرفی بعد از بچه دارشدن رابطه همسران نیز دچار نوسان می شود. آشنایی نداشتن با مدیریت مسائل پیش آمده در رابطه همسران و البته آگاهی نداشتن از مهارت های فرزندپروری می تواند تجربه شیرین بچه دار شدن را به تجربه ای استرس زا و ناراحت کننده تبدیل کند. یادمان باشد صرف انرژی برای آشنایی با مهارت های فرزندپروری یک سرمایه گذاری است که البته نتیجه آن نیز خیلی زود نمایان خواهدشد.
6- انتخاب رشته تحصیلی و شغل
آشناشدن با استعدادها و توانمندی های فردی یکی از اهدافی است که مشاوره های شغلی می تواند در اختیار فرد بگذارد. البته قدم اول در انتخاب شغل شاید انتخاب صحیح رشته تحصیلی در دبیرستان و سپس دانشگاه باشد. با توجه به افزایش و فراوانی رشته ها و البته اهمیتی که تمایل و توانایی های فردی در این زمینه برعهده دارد، بهره گرفتن از دانش روانشناسان می تواند کمک کند تا انتخاب بهتری داشته باشیم.
7- به سوگ نشستن نزدیکان
از دست دادن نزدیکان و تجربه داغدیدگی، یکی دیگر از موقعیت های دشوار زندگی است. استفاده از تجربه متخصصان در این موقعیت های دشوار می تواند کمک کند تا بهتر از این مرحله عبور کرده و عوارض کمتری را تجربه کنیم. توجه داشته باشید که غمگین شدن ولو به صورتی بسیار شدید، به خودی خود از نظر روانشناختی مشکل تلقی نمی شود، بلکه برای نمونه، طولانی شدن دوره سوگ و تغییرات نظام باورهاست که می تواند نشان دهنده وم مشاوره با روانشناسی باشد.
8- تغییرات میانسالی
دوران میانسالی همراه با تغییراتی است که در صورت به کار بستن شیوه های مدیریتی صحیح، می تواند عوارضی را به دنبال داشته و سلامت روان را با مخاطراتی رو به رو سازد. به صورت معمول بسیاری از افراد در این دوره سنی تصور می کنند دیگر به سنی رسیده اند که باید خودشان از عهده تمامی مسائل برآمده و از دیگران و به ویژه جوانترها کمک نگیرند. اما خوب است به این نکته توجه داشته باشیم که آگاهی یافتن از تغییرات این دوران، خود قدم بسیار مهمی در پیشگیری از مشکلات احتمالی است.
9- ازدواج فرزندان
اینکه جوانان در زمان انتخاب همسر و ازدواج به روانشناس مراجعه کنند، تا حد زیادی امر پذیرفته شده ای است، اما واقعیت این است که به نظر می رسد برای تکمیل کار لازم است تا والدین همسران جوان نیز در زمان ازدواج آنها از خدمات روانشناسی استفاده کنند. این نیاز را بیش از هر چیزی آمار شکایت از خانواده ها بابت دخالت در زندگی همسران نشان می دهد. درواقع در کشور ما یکی از دلایل مهم طلاق، دخالت خانواده ها عنوان می شود و چه بهتر که خانواده ها برای پیشگیری از بروز مشکل از خدمات تخصصی بهره بگیرند.
10- طلاق
یکی از دشوارترین موقعیت ها برای هر فردی می تواند زمانی باشد که زندگی مشترک او به شکست میانجامد. هرچند خدمات روان شناسی می تواند از بروز بسیاری از طلاق ها، به شرط استفاده صحیح و به هنگام از این خدمات جلوگیری کند، اما به هر صورت بخشی از طلاق ها اجتناب ناپذیرند. نکته مهم این است که طلاق اگرچه به معنای پایان یافتن زندگی مشترک است، اما پایان زندگی فردی افراد نبوده و آنها حق دارند بعد از طلاق نیز از زندگی خود لذت برده و انتخاب های دیگری برای زندگی خود داشته باشند. روان شناسی می تواند در برهه حساس بعد از طلاق از بروز مشکلات جلوگیری کرده و به افراد کمک کند تا بهتر با این شرایط دشوار کنار بیایند و برای زندگی خود برنامه ریزی تازه ای داشته باشند.
منبع: برترین ها
آیا میدانید مشاجرهها و اختلافهای شوییتان چه زمانی به مرز خطرناک میرسند؟ با ما همراه باشید تا به شما بگوییم علائم اینکه زندگی مشترکتان در معرض خطر است چیست، تا با آگاه بودن نسبت به آنها شاید بتوانید پیش از اینکه خیلی دیر شود چارهای بیندیشید.
آشکارا به همسرتان بیاحترامی میکنید
شاید با غرولندهای معمولی شروع شود مثلا: چرا ظرفها را نشستی؟»، اما کم کم تبدیل به انتقاد و سرزنشهای جدیتر میشوند، مثلا: تو هیچ وقت در کارهای خانه به من کمک نمیکند» یا تو آدم تنبلی هستی». این موارد چیزهایی هستند که شخصیت طرف مقابل را مستقیما هدف و به باد انتقاد میگیرند: تو خودخواهی»، تو حسودی»، تو بیملاحظهای» و
البته این اتفاقی نیست که یک شبه بیفتد، اما تدریجا میتواند ریشههای ارتباط تان را سست و سستتر کند. کارشناسان میگویند بحث و جدلها هرگز نباید با تو» شروع شوند. استفاده از جملاتی که مستقیما طرف مقابل را هدف میگیرند، با قضاوت و سرزنش همراهند و تنها واکنشی که با این بیان دریافت خواهید کرد، هجوم طرف مقابلتان در دفاع از خودش خواهد بود. بیاحترامی، پیش رونده است و کم کم به جایی میرسد که هیچکس آن دیگری را نمیبیند و نمیشنود. شما و همسرتان در اندوه و نیتی مزمنی غرق خواهید شد که مشکلات حل نشده نیز هر روز بیشتر و عمیقتر میشوند. اینها علائم یک رابطهی سمیاند.
در مشاجرههایتان اصرار دارید که حق با شماست
برای همه سخت است که اعتراف کنند اشتباه کردهاند، اما در رابطهی شویی، باید این کار را بکنید. هیچکس نمیتواند ادعا کند که همیشه صد در صد حق با اوست. پس به جای اینکه به دنبال گناهکار و بیگناه بگردید، به دنبال راه حل باشید. اگر سر موضوع کوچک و بیاهمیتی با همسرتان اختلاف دارید، به نفع هر دوی شماست که بیخیال آن شوید.
البته بدیهی است که موضوعات و مشکلاتی که برایتان مهماند نیاز به بحث و گفتگو دارند، اما باید به شیوهای عاقلانه و منصفانه بحث کنید. برای گفتگوهایتان در فرصت مناسبی وقت بگذارید، صدایتان را بالا نبرید و از کلمات زشت و نادرست استفاده نکنید. اگر احساستان در مشاجرهها این باشد که همیشه حق با شماست، کلامتان صد در صد تحت تاثیر طرز فکرتان قرار خواهد گرفت. اگر فراموش کنید که شما و همسرتان در یک تیم هستید، نه در مقابل هم، چیزهایی خواهید گفت و شنید که آزارتان میدهد و شرایط را بدتر هم میکند. رنجشها و خشمهای تلنبار شده، زمینه را برای شکست رابطه فراهم میکنند.
در مورد بچه دار شدن با هم اختلاف نظر دارید
حتما قبل از ازدواج در مورد بچه دار شدن با هم صحبت کرده بودید، اما گاهی احساسات و عقاید تغییر میکنند. شاید یکی از شما میترسد بچهدار شدن در زندگی کاری و حرفهایاش اختلال ایجاد کند یا شاید شما از تلاش برای رفع مشکل بارداریتان دیگر خسته شده باشید و بخواهید این روند را متوقف کنید. به هر حال اگر شما و همسرتان در مورد بچه دار شدن با هم توافق نداشته باشید، این اختلاف سبب خشم و نیتی میشود. بچه دار شدن واقعا به تعهد و توافق طرفین نیاز دارد و چیزی نیست که یکی به خاطر آن دیگری یا بدون رضایت زیر بارش برود. بچه دار شدن و پرورش و بزرگ کردن او به خودی خود مسئولیت سنگین و جدی است که میطلبد پدر و مادر دوشادوش هم باشند.
سر موضوعات تکراری بارها و بارها بحث میکنید
بحثها و اختلافهایی که مدام تکرار میشوند، مثلا موضوعات مذهبی یا نکات تربیتی فرزندان، نشانههای خوبی نیستند. موضوعات تکراری اختلافها نشاندهندهی تفاوت در سبک زندگی طرفین و شخصیت آنهاست. اگر اجازه دهید این بحثهای تکراری همچنان ادامه پیدا کنند، زنگ خطر جدایی را روشن کردهاید. شاید نیاز به یک کمک حرفهای داشته باشید تا یک بار برای همیشه تکلیفتان را با این موضوعات اختلاف برانگیز تکراری روشن کرده و به یک توافق جدی برسید.
در مورد مسائل جنسی با هم اختلاف دارید
وقتی بیشتر اوقات یکی از شما تمایل به رابطه جنسی دارد و آن دیگری نه، وقتی صمیمیت لازم بینتان برقرار نیست و یا وقتی رابطهتان مدتها بدون فعالیت جنسی میگذرد، نشاندهندهی ضعیف شدن ارتباط تان و رسیدن به مرحلهای خطرناک در زندگی شویی است. مسائل جنسی چیزی نیست که بتوانید به راحتی از کنار آن رد شوید و نقش آن را نادیده بگیرید. بدون صمیمت و ارتباط فیزیکی، احساس طرد شدن خواهید کرد که به دنبال آن، بیاعتمادی و ناامنی و خشم و شورش خواهد آمد. شما ازدواج نکردید که با کسی هم اتاقی یا همکار شوید.
مطالعهای دریافته داشتن رابطه جنسی بیشتر از یک بار در هفته وما ما را شادتر نمیکند، اما اگر رابطه جنسی، کمتر از یک بار در هفته باشد، شادی و رضایت افت میکند. صمیمیت فیزیکی بخش جدانشدنی و ضروری یک رابطهی سالم است. اگر مدتهاست با همسرتان رابطهای نداشتهاید پس زندگی مشترکتان به طور جدی در معرض سقوط است. وقتی آرام هستید باید با همسرتان حرف بزنید و احساسات خود را شفاف و واقعی بروز بدهید. درمورد اینکه واقعا چرا با هم رابطه جنسی ندارید حرف بزنید و پیدا کنید مشکل کجاست. شاید دده و خستهاید، شاید تمرکز ندارید یا احساس ناامنی میکنید و یا شاید اصلا پای یک مشکل فیزیکی در میان باشد.
در مورد کارهای خانه مدام با هم اختلاف دارید
اگر مکررا با همسرتان بر مسائل خانه اختلاف داشته باشید، بیشتر از آنچه فکرش را بکنید به رابطهتان لطمه میزنید. مطالعهای در سال ۲۰۱۵ نشان داده زوجهایی که احساس برابری و تساوی حقوق بیشتری میکنند میزان رضایتشان از زندگی مشترک بیشتر است و رابطه جنسی بیشتری هم دارند، اما زوجهایی که بر سر مسائل خانه و خانه داری با هم جروبحث میکنند، رضایتشان از زندگی خیلی کمتر است.
اگر شما احساس انصاف و برابری و تعادل در رابطهتان کنید، دیگر اهمیت چندانی به جزئیات بیارزش نمیدهید و درموردشان جنگ و دعوا راه نمیاندازید (مثلا اینکه همسر شما ظرفهای نشسته را در سینک ظرفشویی رها میکند واقعا چقدر اهمیت دارد؟!)، اما اگر احساس کنید بار بیشتری روی دوش شماست و مسئولیتهایتان به مراتب سنگینترند، احساس نیتیتان تبدیل به خشم و رنجشی مزمن خواهد شد.
در مورد خانوادههایتان با هم مشاجره میکنید
اگر احساس کنید همسرتان از خانوادهی شما متنفر است یا برعکس، طبیعی است که بر رابطهتان اثر میگذارد. مطمئنا میتوانید در مورد نحوهی رفتارهایتان با خانوادههای هم با هم حرف بزنید، اما خیلی باید مراقب کلامتان باشید. اگر خانوادهی همسرتان را به باد انتقاد بگیرید یا مدام عیب جویی کنید، در واقع هم به همسرتان و هم به خانوادهی او بیاحترامی کردهاید و احساس بدی که در همسرتان ایجاد میکنید، با شدت بیشتری به شما و رابطهتان برخواهد گشت.
ضمنا اگر تلاش کنید طرز فکر همسرتان را در مورد خانوادهاش تغییر دهید، در نهایت طرز فکر او نسب به خود شما تغییر خواهد کرد. شاید یکی از شما دوست داشته باشد زمان بیشتری را با خانوادهاش سپری کند، اما شما موافق نباشید. این جور چیزها مسائلی هستند که باید از همان اول در موردشان صحبت و با هم توافق کنید. در مورد توقعاتی که از هم دارید حرف بزنید و خط قرمزها را مشخص کنید. بگومگوهایی که محورشان خانوادههایتان باشند، علامت خوبی نیستند.
انتخابهای سبک زندگیتان با هم در تضادند
یکی از همسران دوست دارد مدام بیرون برود و ارتباطات اجتماعی گستردهای داشته باشد، اما دیگری بیشتر ترجیح میدهد در خانه باشد و در سکوت و آرامش بگذراند. اگر زن و شوهر از جهت ارتباطات اجتماعی و مراوده با دوستان اختلاف زیادی با هم داشته باشند، درد سرساز خواهد شد. آن کسی که اهل در خانه ماندن است احساس میکند نادیده گرفته میشود و آن کسی که مدام بیرون میرود احساس گناه میکند.
درست است که تضادها همدیگر را جذب میکنند، اما سبک زندگی متفاوت بین همسران نیازمند این است که با هم به یک توافق برسند و حد وسط را بگیرند. اگر هیچیک از همسران انعطاف نشان ندهند، مشکلات هر روز بیشتر خواهند شد. شاید خیلی وقتها بتوانید خودتان را راضی کنید که به جای بیرون رفتن و مثلا پرسه زدن در مراکز خرید، در خانه کنار همسرتان بمانید و لحظات خوشی را با هم تجربه کنید.
سر مسائل مالی با هم بگومگو میکنید
تقریبا همهی زوجها سر مسائل مالی با هم بگومگوهایی دارند و مسئلهی مهمی نیز هست. اما اگر نتوانید در مورد چگونه پول درآوردن، پس انداز کردن یا خرج کردن با هم توافق کنید، وارد مرحلهی خطرناکی خواهید شد. کسی که درآمد بیشتری دارد نباید کنترل خرج و مخارج را کاملا به دست بگیرد و همهی تصمیمها باید دو نفره گرفته شوند. شاید یکی از شما مهارت کسب درآمدش بیشتر باشد و آن دیگری در مدیریت مخارج تبحر بیشتری داشته باشد، از این تفاوت میتوانید بهترین بهره را ببرید.
احساس میکنید عشق و علاقه در میانتان از بین رفته است
اگر یکی از شما احساس کند دیگر علاقه و مهر گذشته میانتان وجود ندارد پایههای رابطهتان خواهند لرزید. شاید عادت کردهاید دلخوریهایتان را در دلتان نگه دارید یا احساسات واقعیتان را بروز ندهید و به همین علت، نیتیهای مکرر مانع ارتباط صمیمی شما هستند. یا ممکن است همسرتان همین حالت را نسبت به شما داشته باشد و هرگز در مورد ناراحتیهایش با شما گفتگویی نکرده باشد. به هر حال مشکل شما هر چه که هست به پیوند عاطفیتان لطمه زده و اگر زودتر راه حلی پیدا نکنید، به مرز خطرناکی خواهید رسید.
گفتگوهایتان تبدیل به انتقادهای شخصی شدهاند
وقتی به جای اینکه بگویید: لطف میکنی امشب ظرفها را بشویی؟» میگویید: تو هیچوقت به من کمک نمیکنی، حداقل امشب تو ظرف بشور»، از طرف مقابل انتقاد و عیب جویی میکنید نه اینکه درخواستتان را مطرح کنید. عیب جویی از همسر یکی از سریعترین راههای ایجاد شکاف عمیق بین همسران است.
همسر را با لقبهای بد خطاب کردن، بیاحترامی آشکار به همسر است و همان طور که گفتیم شخصیت کسی را مستقیما هدف گرفتن باعث میشود او نیز موضع تهاجمی به خود بگیرد. پس به جای اینکه ویژگیهای شخصیتی همسرتان را تیرباران کنید، در مورد احساسات و انتظارات خودتان حرف بزنید.
خاطرات گذشتهتان بیشتر احساسات بد را در شما تداعی میکنند تا احساسات خوب
مطمئنا اولین بارهای دو نفرهتان خیلی خوب و خاطره انگیز بودند و خاطرههای خوبی در ذهنتان ثبت کردهاند، اما اگر این خاطرات واقعا فقط در همان حد ماندهاند و با اندیشیدن به گذشته، خاطرات بد منفی را به یاد میآورید که در عرض کمتر از یک سال پس از شروع زندگی مشترکتان یکی یکی به وجود آمدند و حالا با یادآوری گذشته، بیشتر عذاب میکشید و حالتان بد میشود تا اینکه غرق لذت شوید و نسبت به آینده انگیزه پیدا کنید، پس احتمالا آیندهی دو نفرهتان به شدت در معرض خطر است.
وقتی خاطرات مثبت و خوب در حال رنگ باختناند و جای خود را به خاطرات بد میدهند یعنی هر روز بیشتر و بیشتر از همسرتان فاصله میگیرید و بیشتر تمرکزتان روی جنبههای منفی همسرتان است. اما واقعیت این است که همهی ما جنبههای منفی داریم.
اگر خودمان انتخاب کنیم که این جنبهها را پررنگ کنیم و مثبتها را ندیده بگیریم، چه کسی میتواند جلوی ما را بگیرد؟ شاید دو نفرههایتان به خاطر مشغلههای زندگی کم شده و نیاز دارید بیشتر برای با هم بودنتان برنامه ریزی کنید و مشکلتان با همین راه حل رفع شدنی باشد. سعی کنید به خاطر بیاورید چرا به هم علاقهمند شدید، چرا همدیگر را برای زندگی مشترک انتخاب کردید و همدیگر را بابت همین چیزی که هستید دوست داشته باشید و دست از سرزنش هم و به رخ کشیدن ضعفهای هم بردارید.
دیگر با هم بحث نمیکنید
وقتی بحثها و گفتگوها متوقف میشوند، نشاندهندهی شروع مرحلهی جدایی است. یعنی شما و همسرتان دیگر هیجانی نسبت به درست کردن رابطهتان نشان نمیدهید و به نوعی بیتفاوتی رسیدهاید.
وقتی دیگر علاقهای به شنیدن نظرات همسرتان یا ابراز عقیدهی خودتان ندارید یعنی شور و احساس را در خودتان سرکوب و پنهان کردهاید و ناامید هستید. شما باید برای چیزی که به آن باور دارید بجنگید و شور و احساستان را برای تقویت رابطهتان حفظ کنید. وقتی در مورد چیزی که ناراحتتان میکند بحث نمیکنید، اختلافی را در درون خود ایجاد میکنید که باعث گفتگوهای درونی منفی و نشخوار فکری میشود. اجتناب از مطرح کردن مشکل، اصلا علامت خوبی نیست.
هنوز نمیدانید چطور بحث کنید
بیشتر بگومگوها بر سر مسائل بیاهمیتاند، اما به هر حال یک سری از اختلافهای زن و شوهری جدی و غیرقابل چشم پوشی بوده و باید در موردشان بحث کنید. وقتی چنین اختلافی بروز میکند باید تنها زمانی با همسرتان بنشینید و بحث کنید که سطح هیجانی هر دوی شما پایین است و هر دوی شما میتوانید به آرامی حرف بزنید.
درست است که در این زمان با هم یک اختلاف نظر جدی دارید، اما برای اینکه به نتیجه برسید و به رابطهتان آسیب نزنید باید بتوانید منصفانه بحث کنید و مدام به خودتان یادآوری کنید که طرف مقابل شما همسرتان و عشق زندگیتان است، نه یک همکار یا همسایه! مدیریت بحث و مشاجره هنری است که باید به آن مجهز باشید.
مشکل بیاعتمادی بین شما حضور جدی دارد
وقتی پای خیانت و بیوفایی به میان میآید، اطمینانی که از بین رفته به سختی قابل برگشتن است. اگر مورد بیمهری و بیوفایی همسرتان واقع شده باشید حتما او هر کاری بتواند میکند تا شما را نگه دارد، اما از کجا باید مطمئن باشید که او خطایش را تکرار نمیکند؟ دیگر به سختی میتوانید رابطهای را که قبلا داشتید ادامه دهید و شرایط را به حالت نرمال برگردانید. اعتماد چیزی است که به این راحتیها دوباره به دست نمیآید و به همین علت در خیلی از موارد، بیاعتمادی راه را برای جدایی هموار میکند.
منبع: برترین ها
خیلی از افراد تصور میکنند که زندگی بدون اضطراب اصلا امکانپذیر نیست. میلیونها نفر در سراسر دنیا دچار نگرانی و اضطراب بیمارگونهاند و هر روز هم آن را تجربه میکنند. با وضعیت دنیای امروز و استرسهای جورواجوری که با آن مواجهیم، عجیب نیست که خیلی از افراد سراغ داروهای ضد اضطراب و آرامبخش میروند، اما واقعیت این است که باز هم با استرس و اضطراب دست به گریباناند.
هر چند نگرانی و اضطراب تا حدی طبیعی است، اما اضطراب مرض گونه میتواند درد سرساز باشد. مطالعات نشان دادهاند استرس وسواسی یکی از علتهای اصلی اختلال اضطراب است. برای اینکه بتوانید اضطرابتان را به طور موثر کاهش دهید، باید یک سری از نکات و واقعیتها را یاد بگیرید.
زندگی بدون اضطراب تا حدود زیادی به تغییر نگرش برمیگردد. شما باید کنترل افکار و هیجانات خود را در دست بگیرید و هر کاری میتوانید بکنید تا با اتفاقات اجتناب ناپذیر زندگی به بهترین شیوهی ممکن کنار بیایید. سپس میتوانید تمرکزتان را روی زندگی در زمان حال و در لحظه بگذارید، از خودتان مراقبت کنید و زندگی به دور از نگرانی و استرس داشته باشید.
بپذیرید که نگرانی بد است
اولین قدم برای اینکه اضطراب را از خود دور کنید این است که بپذیرید نگرانی احساس خوبی نیست. برخی از افراد به اشتباه تصور میکنند نگرانی خوب است و باعث میشود خلاقتر، آمادهتر و موثرتر باشند و یا نشان میدهد نسبت به موقعیتها و آدمها، حساس و دقیق و باملاحظهاند، در حالیکه ابدا اینطور نیست.
در واقع نگرانی بیمارگونه به ضرر شما، اطرافیانتان و حتی سلامتی شماست. وقتی شما بیدلیل در مورد هر چیزی نگران و مضطرب میشوید، نمیتوانید زندگی معمول خود را داشته باشید و این میتواند سبب شود جلوی زندگی نرمال دیگران را نیز بگیرید. بسیاری از بیماریها ناشی از اضطراب زیادند و استرس سبب افزایش وزن و فشار خون بالا نیز میشود.
ببینید اضطرابتان ناشی از چیست
قدم بعدی برای زندگی بدون اضطراب زیاد این است که شناسایی کنید نگرانی شما ریشه در چه چیزی دارد. برای خیلی از افراد، استرس مداوم ریشه در حوادثی در گذشته دارد. اگر شما بفهمید که تجربهای منفی در گذشته، منبع نگرانی شماست میتوانید یاد بگیرید که گذشته را چگونه رها کنید. اگر دیگر در گذشته زندگی نکنید، خواهید دید که نگرانیتان چقدر کمتر میشود.
نسبت به افکارتان آگاه باشید
یکی از مهمترین کارهایی که میتوانید برای یک زندگی به دور از اضطراب انجام دهید این است که نسبت به افکار خود آگاه باشید. نگرانی مرض گونه معمولا با تصورات و تخیلات ما در ارتباط اند.
اما مطالعات اخیر نشان میدهند وقتی پای اختلال اضطراب عموی به میان میآید، نگرانی وسواس گونه بیشتر ریشه در افکار دارد تا تصورات. زیاد در مورد مسئلهای فکر کردن میتواند باعث شود تا حدی نگران آن موضوع شوید که استرس بگیرید. آگاه بودن نسبت به افکار و تلاش برای عقب راندن افکار غیرمنطقی میتواند کمک بسیار زیادی در رفع نگرانی در زندگیتان بکند.
درک کنید که بعضی چیزها در کنترل شما نیستند
برای یک زندگی به دور از اضطراب بیش از حد باید مشخص کنید چه چیزهایی از کنترل شما خارجاند و رهایشان کنید. شما باید این طرز فکر را در خود ایجاد کنید که آنچه از کنترل شما خارج است ربطی به شما ندارد. شما نمیتوانید هر چیز و هر کسی را کنترل کنید. وقتی به این باور برسید، آن را خواهید پذیرفت.
البته منظور این نیست که همه چیز را رها کنید و فقط منتظر بمانید و ببینید چه اتفاقی میافتد. بلکه مدیریت آن چیزهایی که در کنترل شماست به شما احساس اعتماد بنفس و امنیتی میدهد که زمینه را برای رفع نگرانیهایتان فراهم میکند. اما تلاش و نگرانی برای چیزی که در اختیار شما نیست، فقط انرژیتان را میگیرد و پریشانترتان میکند.
در زمان حال زندگی کنید
وقتی مدام در حالت استرس و نگرانی هستید، همیشه در آیندهای مبهم و ترسناک زندگی میکنید و این میتواند لذت زندگی را از شما بگیرد. به جای اینکه مرتبا به آینده فکر کنید، سعی کنید طرز فکرتان را اصلاح کرده و روی زمان حالتان تمرکز کنید.
وقتی در زمان حال زندگی میکنید، میتوانید عکس العمل لازم برای پیشگیری از مشکلات آینده را نشان دهید و انرژیتان صرف چیزی که اصلا نمیدانید روی میدهد یا نه نخواهد شد. باید قبول کنید که کسی از آینده خبر ندارد، اما با توجه به زمان حال و بهتر کردن اوضاع فعلیتان میتوانید تا حدی آیندهتان را نیز بهتر کنید.
ایمان داشته باشید و به خداوند توکل کنید
ایمان و ترس با هم جور نیستند. اگر ایمان داشته باشید و تلاش خودتان را هم بکنید، ترس به دلتان راهی پیدا نمیکند، چون میدانید خداوندی دارید که به او توکل میکنید و بخشی از امور را به او میسپارید. ایمان واقعی به شما آرامش میدهد و انرژیهای مثبت را به سمتتان میفرستد.
وقتی به قدرتی بالاتر از خود و فراتر از هر چیزی دل میبندید، بیقراریتان فروکش میکند، زیرا احساس میکنید این قدرت بینظیر مراقب و محافظ شماست و این اطمینان را به شما میدهد که آنچه به صلاحتان است برایتان روی خواهد داد. اگر بتوانید به چنین ایمان و اعتقادی دست پیدا کنید، به میزان چشمگیری از اضطراب و نگرانیتان کم میشود و دلتان آرام میگیرد.
آماده باشید
یکی از بهترین راههای زندگی به دور از نگرانی این است که آماده باشید. وقتی رویدادی در آیندهای نزدیک انتظارتان را میکشد و احساس میکنید برایتان استرس برانگیز خواهد بود، خودتان را برای آن موقعیت آماده کنید. وقتی شرایط را تا حد ممکن آماده کردید، بقیه چیزها را رها کنید و منتظر بمانید زمان بقیه چیزها را پیش ببرد.
البته نکتهی مهمی که باید به آن توجه داشته باشید این است که برای این آمادگی، زیاده روی هم نکنید. هر چند کار عاقلانهای است که مثلا برای طوفان و سیل و سایر فجایع طبیعی آماده باشید، اما احتمال اینکه دچار وسواس و زیاده روی شوید هم زیاد است. مثلا شاید واقعا نیازی نباشد مقدار زیادی مواد غذایی ذخیره کنید، اما در یک حد معقول و سالم، آماده بودن میتواند نگرانیتان را نیز تسکین بدهد.
لیست تهیه کنید
لیست تهیه کردن و نوشتن هم مانند آماده بودن از قبل، کمکتان میکند با اقدام اولیهای که انجام میدهید تا حدودی از اضطرابتان کم کنید. مثلا وقتی چیزهایی را که برای سفر نیاز دارید مینویسید این اطمینان را پیدا میکنید که هیچ چیز ضروری را فراموش نخواهید کرد.
ضمنا روی کاغذ آوردن و نوشتن به طور کل حرکت بسیار خوبی است، چون چیزهایی را که باید انجام دهید یا عامل نگرانیتان هستند تصویرسازی میکنید و همین باعث میشود مغزتان به شما اعلام کند که شرایط تحت کنترل است و جای نگرانی وجود ندارد.
به کاری که انجام دادهاید و تمام شده، دیگر فکر نکنید
وقتی تمام کارهایی را که در لیستتان نوشته بودید انجام دادید و کامل شدند و آمادگیهای لازم را نیز فراهم کردید، حالا وقت آن است که این کارها را رها کرده و تمرکز و تلاشتان را صرف چیزهای دیگری بکنید. اگر زمان زیادی را صرف فکر کردن به چیزهایی میکنید که انجام شده و تمام شدهاند، نمیتوانید روی کارهای بعدی که باید انجام شوند تمرکز کنید. نگرانیهای بی مورد میتوانند ناشی از زیاد فکر کردن به کارهای انجام شده و تمام شده نیز باشند.
نگران حرفهای دیگران نباشید
یکی از چیزهایی که خیلی از افراد به آن اهمیت میدهند و نگرانش هستند، حرفها و نظرات دیگران است. شاید نگران این هستید که دیگران در مورد شما، خانوادهتان و یا کارهایی که انجام میدهید چه فکر میکنند. این خیلی مهم است که نگرانیهای اینچنینی را رها کنید. اگر به این باور برسید که بهتر است در برخورد با دیگران خود واقعیتان باشید، به این نتیجه هم خواهید رسید که مهم نیست دیگران در مورد شما چه فکری میکنند. مهم این است که شما در مورد خودتان چه فکری میکنید و اینکه آیا انسان خوبی هستید یا نه. دست از اهیمت دادن به نظر دیگران برداشتن، راه زندگی بدون استرس را برایتان هموارتر میکند.
موقعیتها را بیش از اندازه تجزیه و تحلیل نکنید
یادتان باشد که افکار وسواس گونه، منبع اصلی استرس و اضطراب بیمار گونهاند. وقتی موقعیتی را بیش از اندازه تحلیل میکنید و به آن حساسیت نشان میدهید، باعث میشود افکارتان مانند طوفانی مهیب، گرد و خاکهای اضطراب و دلشوره را به پا کنند. هر چه بیشتر در مورد مسئلهای فکر کنید، بیشتر نگرانش خواهید شد.
بهتر است به یک مسئله از زوایای گوناگون نگاه کنید تا خیالتان راحت شود که برای آینده تا حدودی آمادهاید. اما اگر زمان زیادی را صرف تجزیه و تحلیل حوادثی بکنید که یا مربوط به گذشته اند و دیگر نمیشود کاری برایشان کرد یا مربوط به آیندهاند و نمیتوان آنها را پیش بینی کرد، دلشوره و اضطراب امانتان را خواهد برید.
صبور باشید
صبر واقعا نعمت بزرگی است، اما متاسفانه همه آن را ندارند. اگر صبرتان کم باشد، آشفتگیتان بیشتر خواهد بود. کم صبر و تحمل بودن، زمینه را برای نگرانیهای بیشتر در مورد آینده به شدت هموار میکند.
کسب مهارت ارزشمندی مانند صبر و تحمل» کار سادهای نیست، اما اگر بتوانید تمرین کنید و تدریجا میزان تحملتان را بالاتر ببرید، خدمت بزرگی به سلامت جسم و روحتان خواهید کرد.
چیزهای خوب و مثبت را ببینید و شاد شوید
هر وقت دیدید در اضطراب و نگرانی به سر میبرید، سعی کنید به دنبال جنبههای مثبت و هرچند کوچک بگردید تا شادتان کند. همین که مثبتها را جستجو میکنید کمکتان میکند در زمان حال بمانید و بفهمید که همه چیز بد نیست و شرایط آٔنطور که فکر میکنید ناخوشایند نیست. ضمنا توجه کردن به خوبیها و مثبتها، ترستان را کمتر میکند. نگرانی در مورد آینده اغلب میتواند ناشی از این باشد که خوبیهای زمان حال را نمیبینید و به آنها توجهی ندارید یا خوبیهای گذشته را فراموش کردهاید. توجه به مثبتها در زمان حال و گذشته، نگرش مثبتتری نسبت به آینده نیز به شما میدهد.
به چیزهایی که دارید توجه کنید
توجه کردن به داشتهها نیز کمکتان میکند فکرتان معطوف زمان حال شود. وقتی به جای اینکه نگران آینده باشید در لحظه میمانید، شادترید و استرس کمتری دارید. روی تمام داشتههای ریز و درشت خود در زندگی تمرکز کنید و مجال پرسه زدن در استرسهای آینده را به خود ندهید. مدام نگران از دست دادن چیزی در آینده بودن میتواند مانع لذت بردن از آنچه در حال حاضر دارید بشود. مثلا اگر مدام به این فکر کنید و نگران باشید که اگر همسرتان بعدا به شما خیانت کند چه میشود، از اکنونتان غافل میشوید و نمیتوانید به تقویت پیوند عاطفی و ارتباط شوییتان در حال حاضر بیندیشید و خود به خود زمینهی اتفاقات منفی را فراهم میکنید.
قدردان بودن را تمرین کنید
قدردان و شکرگزار بودن نیز اضطرابتان را تسکین میدهد. اگر توجهتان را معطوف داشتهها و نعمتهایتان بکنید خواهید دید که باید قدردان آنها باشید. وقتی بدانید چه چیزهای خوبی دارید که به شما قوت قلب میدهند میتوانید کم کم نگرانیهایتان را کاهش بدهید. یک راه خوب برای توجه به داشتهها و قدردان آنها بودن این است که آنها را بنویسید. هر روز این کار را انجام دهید، مثلا در ابتدا یا در انتهای روز، و دست کم تمام چیزهای خوبی که در آن روز برایتان روی داده را بنویسید.
زندگی را سخت نگیرید
هر چه زندگی را سختتر بگیرید، موردها برای نگرانی هم بیشتر خواهند بود. اما اگر زندگیتان ساده و بیحاشیه باشد، طبیعتا نگرانی کمتری خواهید داشت، چون آنقدر دوروبرتان را پُر نکردهاید که بابت از دست دادن هر یک از آنها استرس بگیرید. در نتیجه باز هم بهتر میتوانید روی داشتههایتان در زمان حال تمرکز کنید.
برای ساده کردن زندگیتان میتوانید از حذف چیزهای غیرضروری و اضافی شروع کنید. این حذف کردن میتواند ملموس یا غیرملموس باشد، مثلا شلوغیهای ذهنتان را پاکسازی کنید، وسایل غیرضروری را از خانه دور کنید، رابطههای سمی و آزاردهنده را قطع کنید و به طور کلی زندگیتان را تا جایی که ممکن است خلوت و آرام و جمع و جور کنید. خواهید دید که با این روش، چقدر تسلط تان بر امور بیشتر و بهتر میشود و کمتر چیزی میتواند نگرانتان کند.
مدیتیشن کنید و به مراقبتهای فردیتان اهمیت دهید
اگر دیدید دچار اضطراب هستید، روی مراقبت از خودتان دقیقتر شوید. مدیتیشن کمکتان میکند ذهنتان را از موارد استرس برانگیز دور کرده و آرامتر شوید. تنها چند دقیقه مدیتیشن در روز کافیست تا تسلط فکریتان را به دست بیاورید و بیقراریتان را کم کنید.
خود مراقبتی نیز خیلی مهم است. خوب غذا بخورید، خوب بخوابید و برای پرداختن به سرگرمیهای مورد علاقهتان وقت بگذارید. خیلی از افراد مدام نگران اطرافیانشان هستند و زمان زیادی را صرف مراقبت و رسیدگی به آنها میکنند. فراموش نکنید که شما اول باید به سلامت جسم و روح خودتان اهمیت بدهید تا سر پا باشید و توان و انرژی لازم برای رسیدگی به دیگران و مراقبت از آنها را کسب کنید. وقتی منبع انرژی خودتان کافی نباشد، طبیعی است که دچار استرس شوید و دلشورهی این را بگیرید که مبادا از پس مسئولیتهایتان برنیایید.
از درمانگر کمک بگیرید
اگر روشهای گفته شده را به کار بردید و تلاشتان را کردید، اما همچنان درگیر اضطراب شدید و دست و پاگیرتان بودید، پس حتما نیاز دارید از یک درمانگر حرفهای کمک بگیرید. یک درمانگر خوب کمکتان میکند علت اضطرابتان را بشناسید و تکنیکهای لازم برای غلبه بر استرستان را یاد بگیرید. پس اگر به این نتیجه رسیدید که کمک گرفتن از یک درمانگر، قدم اصلی شما برای داشتن یک زندگی با نگرانیهای کمتر و آرامش بیشتر است، تردید نکنید و از همین امروز اقدام کنید.
منبع: برترین ها
امروزه با افزایش آمار انواع بیماریها، استرسها و تنشها، مشکلات جنسی نیز روز به روز بیشتر دیده میشود. این موضوع باعث شده مصرف داروهای ناتوانی جنسی در جامعه و بهخصوص آقایان بیش از هر زمانی افزایش پیدا کند.
از طرفی خجالت و شرمندگی باعث میشود افراد به صورت مخفیانه از این داروها استفاده کرده و حتی موضوع را از پزشک خود پنهان کنند و از سوی دیگر این کار میتواند جان شان را به خطر بیندازد! اگر میخواهید با منافع و مضرات ۳ داروی شایع سیلدنافیل (ویاگرا)، تادالافیل و واردنافیل آشنا شوید حتما این مقاله را بخوانید.
ناتوانی جنسی یک علامت است!
ناتوانی جنسی درواقع علامتی از یک بیماری است. شایعترین علت آن مسائل روحی و روانی مثل افسردگی، اضطراب شدید و . است، اما برخی بیماریهای ارگانیک هم باعث این ناتوانی میشوند که در رأس شان بیماریهای غدد جنسی و هیپوفیز قرار دارند.
درواقع غدد جنسی تحت کنترل هیپوفیز قدامی فعالیت میکنند. حال چه در غدد جنسی (بیضه در آقایان و تخمدان در خانم ها) مشکل وجود داشته باشد و چه غدد جنسی عملکرد خوبی داشته باشند و هیپوفیز که باید فرمان را به غدد جنسی بدهد مشکل داشته باشد، فرد دچار اختلال در قوای جنسی میشود.
مشکلتان اولیه است یا ثانویه؟
درواقع بیماریهایی که باعث ناتوانی جنسی میشوند یا به صورت اولیه در خود بیضه هستند یا ثانویه هستند، اولیه مثل فردی که سرطان بیضه داشته و بیضههایش را در آوردهاند یا فردی که به دلیل یک بیماری شیمی درمانی شده و شیمی درمانی سلولهای بیضهاش را از بین برده است یا برعکس، خانمی که سرطان رحم داشته، رادیوتراپی شده و با برق تخمدانش از کار افتاده است بنابراین بیماریهای اولیه، بیماریهای خود تخمدان یا بیضه هستند.
بیماریهای ثانویه نیز بیماریهایی هستند که هیپوفیز را درگیر میکنند و از بالا فرمان به غدد جنسی نمیرسد؛ مثل فردی که پرولاکتینوما» دارد و میزان پرولاکتین بدنش بالا میرود و دچار ناتوانی جنسی میشود.
اعتیاد آور نیستند، اما .
داروهای موسوم به داروهای تقویت جنسی اعتیاد آور نیستند، اما مشکل این است که، چون بیماری اولیه را درمان نمیکنند وقتی فرد این قرص را میخورد اثرات مثبتی میبیند و متاسفانه بعد از مدتی همان اثرات مثبت هم دیگر دیده نمیشود و فقط عوارضش بهوجود میآید. نکته خیلی مهم این است که این داروها فقط برای چند ساعت نیاز فرد را مرتفع میکنند تا بتواند رابطه جنسیاش را برقرار کند، اما بیماریاش درمان نمیشود و، چون نیازش برطرف میشود دیگر دنبال درمان نمیرود.
برای مثال فرد یک تومور در هیپوفیز مغزش دارد که اوایل کوچک است و با دارو کاملا قابل درمان است منتهی، چون به پزشک مراجعه نمیکند و فقط از این داروها استفاده میکند، اوایل نیازش برطرف میشود، اما موقعی بیماریاش را میفهمد دیگر این تومور آنقدر بزرگ شده است که به دارو جواب نمیدهد.
مصرف خودسرانه و خطر سکته
مشکلی که در جامعه امروز داریم این است که غیر از بیماریهای اولیه برخی ناتوانیهای جنسی روحی روانی نیز وجود دارد. برای مثال افراد معتاد به مواد مخدر یا افرادی که الکل مصرف میکنند ممکن است دچار این ناتوانی شوند. متاسفانه این افراد شنیدهاند که داروهایی برای ناتوانی جنسی وجود دارد و بدون تجویز پزشک به داروخانه میروند و آنها را تهیه میکنند.
در رأس این داروها ویاگرا یا سیلدنافیل بود که بعدها داروهای دیگر مانند تاداگرا یا تادالافیل و . نیز به بازار آمدند. این داروها پرخونی موضعی ایجاد میکنند، منتهی این پرخونی نه تنها در ارگان جنسی است بلکه میتواند در مغز، قلب و عروق هم باشد.
برای همین است که وقتی افراد این داروها را میخورند دچار سردردهای شدید و فشارخونهای خیلی بالا و درمواردی هم پارگی عروق میشوند. درواقع فرد فقط میخواهد یک رابطه جنسی معمولی برقرار کند، اما از آن طرف ممکن است دچار خونریزی مغزی شود و سکته مغزی کند، به خصوص در فردی که بیماری قلبی دارد و از قرصهای باز کننده عروق مثل نیتروکانتین استفاده میکند و همچنین در کسانی که انواع تنگی عروق مثل تنگی عروق کرونر قلب، تنگی عروق مغز، تنگی عروق شرایین کلیوی و تنگی عروق اندام تحتانی دارند، مصرف این داروها ممنوع است و عوارض خیلی زیادی دارد.
آقایان تادالافیل را بیشتر ترجیح میدهند
تادالافیل، سیلدنافیل و واردنافیل هر سه باعث میشوند عروق پرخون شوند و به این ترتیب خون را داخل عضو جنسی کشیده و باعث پرخونی آن میشوند. تادالافیل تاحدودی نسبت به سیلدنافیل تاثیرگذاری بیشتری دارد و به همین دلیل بیشتر توسط آقایان ترجیح داده میشود. از طرفی با مصرف تادالافیل برخلاف سیلدنافیل احتمال دیدن رنگ آبی و سبز به عنوان یکی از عوارض جانبی وجود ندارد. درحال حاضر بیشتر در بازار سیلدنافیل با دوز ۵۰ تا ۱۰۰ موجود است و ممکن است پزشک از نصف یک قرص ۵۰ میلیگرمی تا دوز ۱۰۰ میلی گرم را برای بیمار تجویز کند، اما بیشتر از آن نباید یک بار در روز استفاده شود، زیرا احتمال وقوع عوارض بالا میرود.
نکته مهم اینکه مصرف خودسرانه دارو اصلا پیشنهاد نمیشود، علت آن نیز عوارض و ممنوعیتهای مصرف دارو است.
اینها چه عوارضی دارند؟
از عوارض شایعتر این داروها میتوان به سردرد، درد عضلانی، گرفتگی بینی، قرمز شدن پوست صورت و بدن، داغ شدن بدن، مشکلات خواب، احساس ناخوشایند در معده، اسهال و عطسه اشاره کرد. علائم ناشایعتر آن نیز درد مثانه هنگام ادرار، درد شدیدتر در معده، خارش پوستی و حالت گز گز شدن پوست است.
بعد از اینها برخی علائم نیز وجود دارند که نادرتر هستند از جمله علائم چشمی، تار شدن دید، دوبینی، درد چشم، خونریزی از چشم، از دست دادن ناگهانی دید در یک یا دو چشم، درد استخوانی، بزرگ شدن سینهها، درد قفسه سینه، اضطراب، خشکی دهان، کابوس دیدن، مشکل در گویش، گلو درد، دیدن بیدلیل رنگ آبی یا سبز، کاهش شنوایی، از دست دادن ناگهانی شنوایی در یک یا دو گوش، دانههای قرمز پوستی، تب و از دست دادن هوشیاری.
مراجعه به اورژانس
درصورتی که فرد با مصرف دارو دچار علائم آلرژیک مثل خارش شدید، نفس تنگی و ورم لب و زبان و صورت یا دچار درد قفسه سینه شود، غش کند، ضربان قلبش سریع و نامنظم شود، حافظهاش را از دست بدهد، از لحاظ لمسی دچار حالت بیحسی در ناحیه بازو و پا شود یا به کل یک طرف بدنش بیحس شود، عضو جنسیاش سفت شود و به حالت شلی قبل برنگردد، وزوز گوش پیدا کند یا دچار سرگیجه شدید و تغییرات بینایی و شنوایی شدید و دائم شود، باید سریعا به اورژانس مراجعه کند.
تادالافیل را همزمان با ویاگرا نخورید
یکی از موارد منع مصرف این داروها حساسیت به دارو است. همچنین افرادی که پزشک فعالیت جنسی را برایشان ممنوع کرده نباید از این داروها استفاده کنند، به خصوص کسانی که به تازگی سکته کردهاند. افرادی که مشکلات قلبی دارند و از داروهایی با ترکیبات نیترات استفاده میکنند مثل داروهای ایزوسورباید یا نیتروگلیسیرین به صورت قرص، کپسول، پماد، چسبهای پوستی و . هرگز نباید همزمان با آنها از این داروها استفاده کنند.
علاوه بر این فرد نباید از یک دسته دارویی، ۲ دارو را همزمان بخورد، برای مثال نباید تادالافیل و سیلدنافیل را همزمان بخورد. همچنین اگر فرد برای مشکلات جنسی از قبل داروهای دیگری چه گیاهی و چه غیر گیاهی با تجویز یا بدون تجویز پزشک مصرف میکند نباید همزمان با آنها از این داروها استفاده کند، مگر اینکه پزشک صلاح بداند. همچنین افرادی که نسبت به یک داروی دیگر مثل آسپیرین و . یا غذای خاصی حساسیت دارند باید حتما این موضوع را با پزشک درمیان بگذارند.
منبع: برترین ها
انطباق رفتارهای شویی زوج ها با یکدیگر و وجود تفاهم و هم دلی و عشق بین آن هاست. به عبارت دیگر رضایت شویی، وجود یک رابطه دوستانه منطقی، تفاهم، درک یکدیگر و ی نیازهای مادی و معنوی زن و مرد است. رضایت شویی یک تجربه فردی در ازدواج هست که اشخاص آنرا باتوجه به میزان شادی و خوشی در زندگی شویی محاسبه میکنند ، این امر به توقعات، احتیاج ها و خواسته ها و تمایلات اشخاص در ازدواجشان بستگی دارد.
ازدواج مبنای شکل گیری خانواده است که خود جز مهمترین اتفاقاتی است که در طی زندگی فرد رخ میدهد . ازدواج یعنی پیوند زندگی مشترک دو فرد با حفظ استقلال نسبی هر یک در جهت تکامل شخصیت دو طرف. ازدواج بعنوان پیچیدهترین نوع رابطه انسانی واجد چنان توان بالقوه ای در آزادسازی احساسات است که در کمتر روابط بین فردی دیگر میتوان نظیرآن را یافت.
رضایت شویی، یک جنبه ی بسی مهم در روابط زوجین هست و نقش مهمی در تندرستی سلیس- شناختی زوجین اجرا میکند . تندرستی سلیس شناختی بانوان هم میتواند تحتتأثیر مؤلفه های مهمی زیرا رضایت شویی و خشنودی جنسی قرار گیرد.
تعریف رضایت شویی:
انطباق رفتارهای شویی زوج ها با یکدیگر و وجود تفاهم و هم دلی و عشق بین آن هاست. به عبارت دیگر رضایت شویی، وجود یک رابطه دوستانه منطقی، تفاهم، درک یکدیگر و ی نیازهای مادی و معنوی زن و مرد است. رضایت شویی یک تجربه فردی در ازدواج هست که اشخاص آنرا باتوجه به میزان شادی و خوشی در زندگی شویی محاسبه میکنند ، این امر به توقعات، احتیاج ها و خواسته ها و تمایلات اشخاص در ازدواجشان بستگی دارد. رضایت شویی بر میزان رضایت بین زوج ها اشاره میکند ، که این امر به مفهوم میزان رضایتی هست که زوجین در روابط خویش آنرا حس میکنند .
مهمترین عامل در رضایت شویی
رابطه ی شویی در زندگی مثل هر رابطه ی دیگری داری جنبه های مثبت و منفی میباشد . یکی از مهم ترین شاخصه های تعیین کننده موفقیت در ازدواج رضایت شویی هست، بنابراین پژوهش حاضر با هدف عرضه ی یک مدل عالی بر اساس رابطه ی متغیرهای مثلث عشق، تمایز یافتگی خویش، سبک زندگی معنوی و علاقه ی اجتماعی با رضایت شویی و میانجی گری الگوهای ارتباطی زوجین انجام گرفت. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ن و مردان متاهل شهر کرمانشاه بود. نمونه ای به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به حجم 603 نفر انتخاب شد وشرکت کنندگان به پرسشنامه های رضایت شویی انریچ، الگوهای ارتباطی، مثلث عشق، تمایز یافتگی خود، سبک زندگی معنوی و علاقه ی اجتماعی جواب دادند.
نتیجه نشان داد بین مثلث عشق، تمایز یافتگی خویش، سبک زندگی معنوی و علاقه ی اجتماعی با رضایت شویی والگوهای ارتباطی زوجین رابطه وجود دارد . نتایج برازش مدل پیشنهادی حاکی از آن بود که این مدل از برازش لازم برای پیش بینی رضایت شویی بهره مند بود. طبق نتیجه پژوهش حاضر میتوان گفت که ابعاد عشق، تمایز یافتگی خویش، علاقه اجتماعی و سبک زندگی معنوی زمانی باعث رضایت شویی می شوندکه الگوی ارتباطی توقع- کنارهگیری کم تر در بین زوجین باشد.
ی نیازهای فیزیولوژیکی( مسکن، خوراک، پوشاک)، معمولاً با پول امکان پذیر میشود . آن چه پول میتواند بخرد، کننده نیازهای فیزیولوژیکی است، نه خود پول و پول میتواند موجب ی نیازهای فیزیولوژیکی، ایمنی و حتی اجتماعی شود.
همچنین ، باتوجه به نظریة مازلو میتوان گفت رضایت اشخاص در گرو تامین نیازهای مالی و مادی آن ها است. همچنین به تامین اقتصادی و کفایت اقتصادی بعنوان تعیین کنندة اصلی در رضایت شویی و طلاق می نگرند. زوج هایی که به دنبال طلاق هستند، مشکلات و شکایات مالی را قویاً بعنوان مسأله ای عمده طرح میکنند .
رضایت شویی در زوجین
بر اساس نظریة همسان همسری، اکثر اشخاص همواره برای ازدواج خویش رغبت به انتخاب شخصی را دارند که همسان و شبیه به یکدیگر باشند، به دلیل آن که مطابق با این نظریه، همسانی اشخاص در بسیاری از جهات سبب ماندگاری و پایداری آن ازدواج میشود و همینطور افزایش رضایت از زندگی شویی را هم به دنبال خواهد داشت. در واقع انسان طبیعتاً مایل هست همسری برگزیند که بیش تر همسان او باشد تا ناهمسان با او. همسانی دو شخص نه تنها آنها را بسوی یکدیگر جذّب میکند ، بلکه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر میکند .
پژوهش های بسیاری هم مؤید این امر است که هر چه میزان همسانی زوجین از جنبه های گوناگون بیش تر باشد، میزان رضایت شویی بیش تری حاصل میشود . مطابق با این نظریه، میزان رضایت از زندگی شویی در هر یک از مراحل و چرخه های زندگی متفاوت است، در واقع میزان رضایت مندی شویی در طی مدت زندگی شویی از یک منحنیU شکل تبعیت میکند . به طوری که هر چه از سال های نخست ازدواج می گذرد از میزان رضایت مندی هم کم میشود .
در سال های نخست ازدواج رضایت به نحو چشمگیری بالاست و بعد با به دنیا امدن فرزند این رضایت تنزل پیدا میکند ، در سال های نوجوانی فرزندان و نیمه های زندگی هم چنان سطح رضایت پائین هست و زمانی دوباره رضایت افزایش می یابد که تمامی فرزندان خانه را ترک نموده و زوجین به دوره میان سالی و پیری خویش نزدیک شده اند.
در واقع مطابق با این نظریه می بینیم که هر چه از سال های نخست ازدواج که می گذرد، میزان رضایت مندی تقلیل می یابد. زوجین در هر یک از مرحله های زندگی خویش با تغییراتی روبرو میشوند که چنانچه نتوانند راهکارهای مناسبی برای روبرو با این تغییرات اتخاد کنند، این امر بر روابط با همسر تأثیرات سو و مخربی بر جای می گذارد.
با توجه به نتایج حاصل شده و رابطه مثبت و منفی متغیرها میتوان به زوجین درخصوص افزایش صمیمیت و رابطه آن با رضایت شویی و عملکرد مناسب جنسی، کنترل و شناخت هیجان ها و خصوصیت های شخصیتی همسر، راهکارهای مؤثر و مطلوبی را ارائه کرد تا از این طریق رضایت شویی را در زوجین افزایش داد.
منبع: بیتوته
سوگ و افسردگی در پی از دست دادن فردی که او را دوست داشته اید، جزیی از هویت آدمی است.
چه هنگامی به پزشک خود مراجعه کنید
• احساس افسردگی، نگرانی و یا تهی بودن از شما دور نمی شود.
• به خودکشی فکر می کنید.
• ارتباطات و فعالیت هایی که زمانی از آنها لذت می بردید، به یکباره جذابیت خود را از دست داده اند.
• نمی توانید بخوابید و یا آن که صبح خیلی زود بیدار می شوید. یا بالعکس خوابتان بسیار زیاد شده است.
• به دشواری بر روی موضوعی تمرکز می کنید و یا چیزی را به خاطر می آورید و یا درباره مطلبی تصمیم می گیرید.
• حملات گریه را پشت سر می گذارید.
از نشانه های افسردگی می توان به علائم زیر نیز اشاره کرد:
تغییرات اشتها
مبتلایان به افسردگی در قالب مکانیسم مقابله، به کم خوری یا پرخوری روی می آورند. این تغییر اشتها می تواند منجر به کاهش یا افزایش وزن شدید شود.
اختلال در خواب
از علائم افسردگی باید به مشکلات خواب و بی خوابی اشاره کرد که در افراد مبتلا به افسردگی شایع است اما برخی از این افراد نیز بیش از حد معمول می خوابند.
کمبود اعتمادبه نفس
مبتلایان به افسردگی مدام در فکر کاستی ها و ناکامی هایشان هستند و احساس گناه و درماندگی شدید می کنند. افکاری مانند من یه بازنده ام.» یا دنیا جای خیلی ترسناکیه.» بر ذهن این افراد چیره می شود.
نوعی از افسردگی است که تقریبا تمام طول روز و در تمام روزها بمدت حداقل 2 هفته یا ماهها در بیمار وجود دارد و شامل نشانهها و رفتارهایی است که عملکرد شغلی، روابط بین فردی و رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده و شخص را بطور کلی از محیط خود دور میسازد.
اگر کسی پنج یا شش مورد از نشانههای زیر را دارا باشد احتمال دارد به افسردگی شدید دچار شده باشد. در این زمینه میتوانید از تستهای روانشناسی افسردگی مانند تست افسردگی بک و یا تست افسردگی دکتر برنز نیز کمک بگیرید.
احساس اندوه و گرفتگی در بیشتر طول روز: فرد بی هیچ دلیل خاصی در بیشتر طول مدت روز احساس غم و اندوه و گاهی بیحوصلگی در درون خود کند. گریه کردن در افراد افسرده امری عادی است و به وفور دیده میشود، هرچند گاهی احساسات فرد بگونهای برانگیخته میشود که مانع گریستن و اندوه طبیعی فرد میگردد.
افسردگی در ن در سنین مختلفی رخ میدهد و دلایل زیادی دارد ولی عمده ترین دلایل آن میتوان به افسردگی در زمان یائسگی. افسردگی پس از زایمان . افسردگی بارداری و افسردگی پس از ازدواج اشاره کرد.
افسردگی برخلاف باور عموم یک بحران کوتاه مدت نیست و ممکن است سالها به طول انجامد و در این مدت ممکن از خواب را دچار اختلال کند.فرد دچار اضطراب شود.احساس کرختی کند. حس کند بیهوده است و زندگی را پوچ ببیند البته تشخیص افسردگی و پی بردن به علائم افسردگی در ن به این سادگی ها نیست و ممکن است تا مدت ها بعد از آن که به آن دچار شوید متوجه آن نشوید. هرچند نمیتوان دقیق گفت ولی ن تقریبا دو برابر مرد ها دچار افسردگی میشوند.
برخی از علائم افسردگی در ن شامل:
عدم تمرکز طولانی
لذت نبردن از فعالت هایی که قبل از بحران فرد از آنها لذت میبرد
از دست دادن اشتها و کاهش وزن ناگهانی
احساس خستگی و کرختی
خشمگین بودن و داشتن اضطراب
احساس پوچ بودن و کرختی
احساس بی ارزش بودن
احساس گناه
نا امیدی
گریه کردن بدون علت
داشتن افکار مرگ
اختلال در خواب
نوسانات روحی و خلقی
ن بر خلاف مردها بخاطر قاعدگی و یائسگی بارداری و زایمان افسردگی را با نوسانات هورمونی متفاوتی تجربه میکنند. ن عموما در دوران افسردگی ناراحتی و غم خود را بروز میدهندو احساس بی ارزشی کرده و بخاطر تغییر اشتها افزایش وزن یا کاهش وزن چشم گیری دارند.
براساس یک مطالعه جدید الگوهای موج مغز می توانند به طور بالقوه به پیش بینی چگونگی پاسخگویی بیماران به یک داروی ضد افسردگی قبل از شروع درمان کمک کنند. این مطالعه یکی از چالش های اساسی روانپزشکی را مطرح کرده است. عدم وجود تست هایی که بتواند به پزشکان در انتخاب بهترین گزینه های درمانی بیماران مبتلا به افسردگی کمک کند.
دکتر مادوکار سوار ترویدی، استاد روانپزشکی در مرکز پزشکی UT گفت: ارائه دهندگان این مطالعه متکی به یک فرایند آزمایش و خطا هستند که در آن بیماران داروها را در سیکل های شش تا هشت هفته امتحان می کنند. اما این روش نادرست به این درک عمومی کمک می کند که داروهای ضد افسردگی بی اثر هستند.
خواندن امواج مغزی برای تشخیص افسردگی
محققان خواندن امواج مغزی را از 300 بیمار مبتلا به افسردگی جمع آوری کردند. این خواندن ها با استفاده از الکترونسفالوگرافی (EEG) ، یک روش غیر تهاجمی صورت گرفت. این دستگاه شامل اتصال الکترود به پوست سر بیماران است. سپس بیماران به طور تصادفی تحت درمان با دریافت دارونما یا داروی ضد افسردگی سرترالین قرار می گیرند. سرترالین، در اکثر بیماری های روانی مورد استفاده قرار می گیرد.
در مرحله بعد، براساس داده های EEG، محققان یک الگوریتم هوش مصنوعی جدید (AI) برای پیش بینی پاسخ بیماران به دارو طراحی کردند. آن ها دریافتند که بیماران با الگوی خاص موج مغزی در ابتدای مطالعه به احتمال زیاد بعد از هشت هفته درمان به سرتالین پاسخ مثبت می دهند. محققان سپس الگوریتم خود را برای تأیید یافته هایشان در سه مجموعه داده اضافی بیمار (از مطالعات قبلی) به کار بردند.
اگرچه یافته های این مطالعه امیدوار کننده است، اما معلوم نیست که هوش مصنوعی برای استفاده در تنظیمات بالینی دنیای واقعی نیز امکان پذیر باشد.
در این مطالعه به طور خاص چگونگی پاسخ بیماران به سرترالین مورد بررسی قرار گرفت. این فقط یکی از بسیار درمان های ممکن برای افسردگی، ارزیابی شده است.
محققان هنگام استفاده از الگوریتم خود برای بررسی مجموعه داده های منتشر شده، دریافتند بیمارانی که احتمالاً به داروهای ضد افسردگی پاسخ نمی دهند، بیشتر به تحریک مغز و درمان های روان درمانی پاسخ می دهند. با این وجود، این یافته مقدماتی است و برای تأیید تحقیقات بیشتری نیاز دارد.
در رابطه شویی هر یک از طرفین برای خود هویت و شخصیت مستقل دارند و زمانی که دو نفر تصمیم به زندگی مشترک می گیرند، باید بتوانند همراه با حفظ فردیت خود قسمتی از زندگی خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک صددرصد نیست با دریافت مشاوره ازدواج می توانید این میزان اشتراک را بیشتر بشناسید. در زندگی مشترک،افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند، چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه شویی کمک می کند.
متاسفانه دید منفی در جامعه نسبت به کسانی که طلاق می گیرند باعث می شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعیف یاد شود اما باید بدانیم وما این افراد مشکل دار نیستند، چرا که گاهی به دلیل انتخاب های غلط، اتفاق های پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل در زندگی آنها پیش می آید که آنان را به این مرحله سوق می دهد.
کم پیدا می شوند آدم هایی که برای طلاق ازدواج کنند. البته گاه ردپای چنین آدم های عجیبی را در صفحه حوادث و دادگاه های خانواده می بینیم که ازدواج را وسیله ای برای خالی کردن جیب دیگران و سوءاستفاده های مالی و موقعیتی قرار می دهند اما اغلب آدم ها ازدواج نمی کنند که جیب خالی کنند و بعد جدا شوند. یعنی ازدواج نمی کنند که وقتی آن هدف اصلی محقق شد دست طرف مقابل را در پوست گردو بگذارند و دنبال شکار دیگری بگردند.
بیشتر آدم ها وقتی می خواهند ازدواج کنند دوست دارند در کنار یک دیگری به نام همسر به آرامش برسند، بچه دار شوند و خانواده ای داشته باشند اما حتی اگر هر دو طرف ازدواج یعنی دختر و پسر هدف دیگری جز این نداشته باشند باز می بینیم که برخی از آنها در ادامه به چالش های بزرگ و گره های بازنشدنی می رسند و گاه چاره ای جز جدا شدن نمی یابند اما چرا اینگونه است؟
چرا آدم هایی که به دنبال سوء استفاده در رابطه ازدواج نمی گردند، گاه چاره ای جز جدایی در پیش رو نمی بینند؟ واقعیت این است که یکی از مهم ترین تصمیم های زندگی آدم ها یعنی آغاز رابطه زوجیت زیر سایه باورهای شناختی غیرمنطقی» قرار دارد. تردیدی در این نیست که همه ما در همه تصمیم های ریز و درشت زندگی مان زیر سایه باورهای مان قرار داریم و از پنجره و ایوان باورهای مان به مسائل و موضوعاتی که در زندگی مان پیش می آید، نگاه می کنیم، این اتفاق خواه ناخواه در ازدواج هم می افتد. از همین رو به هر میزان که مداخله باورهای شناختی غیرمنطقی بیشتر می شود احتمال اینکه ازدواج یک زوج به شکست منجر شود بیشتر می شود.
کتاب ازدواج و باورهای رایج» نوشته دکتر نرگس چیمه، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در نقد برخی از باورهایی است که در فرهنگ عمومی و بدنه جامعه نسبت به ازدواج وجود دارد اما این باورها پایه های منطقی و علمی ندارد.
یکی از مهمترین مباحث این کتاب تشریح و اشاره به باورهای شناختی غیرمنطقی در ازدواج است. یعنی سوءتفاهم ها و سوءبرداشت های ذهنی که فرد در مواجهه با ازدواج در ذهن خود انباشته دارد و همان سوءتفاهم ها را با خود به متن رابطه زوجیت می کشاند یا اینکه آن سوءبرداشت ها، آنقدر پیرنگ قدرتمندی در ذهن فرد دارد که اجازه ازدواج را به او نمی دهد. مثلا فرد ممکن است کاملا کمال گرایانه با خود بیندیشد که فقط یک نفر در دنیا وجود دارد که او را می تواند خوشبخت کند، این فرد هم مطمئنا خواستگار اول نیست.
یعنی آنقدر باید خواستگار قلابی بیاید و بیاید تا بالاخره آن یک نفر خواستگار اصیل، خود را نشن دهد و دُم به تله بدهد یا مثلا کسی با خود بیندیشد که همه مردها خیانتکارند، بنابراین به هیچ مردی نمی شود تکیه و اعتماد کرد. پس چرا باید ازدواج کنیم؟
آنچه در ادامه می آید اشاره ای به این باورهای شناختی غیرمنطقی است که مثل چتری تیره بر بالای سر آدم هایی که می خواهند ازدواج کنند باز می شود.
1- با کسی ازدواج کنیم که ویژگی های شخصیتی متفاوتی داشته باشد
از پیامدهای منفی این عقیده این است که افراد تشویق می شوند به دنبال همسری متفاوت از خودشان باشند تا کسی که با آنها مشابهت دارد. این به نوعی تشویق بی مسئولیتی است. به این ترتیب که آدم شه ای با فردی منظم و آراسته ازدواج می کند به این امید که طرف مقابل به هم ریختگی های او را جمع خواهد کرد. این امر می تواند انصراف از تغییر خاصی هم باشد یعنی به جای اینکه خودم را تغییر دهم با کسی که نقطه مقابل ویژگی های من را دارد، ازدواج می کنم. به این ترتیب می توانم نقاط ضعف خود را جبران کنم. زندگی با فردی که به طور معناداری متفاوت است، تنها منجر به بروز تعارض، نیتی و ناخشنودی در زندگی شویی می شود.د راین زمینه مشاوره قبل از ازدواج مهم است.
2- تا زمانی که فرد ایده آل خود را نیافته ایم نباید راضی شویم
چنین تمایل کمال گرایانه ای باعث کاهش توانایی فرد در یافتن راه حل هاست و منجر به نتایج معی می شود چرا که ما در دنیای پر از احتمالات زندگی می کنیم و آرزوی حقیقت و امنیت مطلق باعث انتظارات اغراق آمیزی می شود که سودی نخواهد داشت و در نهایت باعث ایجاد تردید و تنش در زندگی می شود. افرادی که اینگونه فکر می کنند تنها می توانند روابط کوتاه مدتی را با دیگران برقرار سازند و به جای اینکه به شناخت طرف مقابل بپردازند با ناپختگی به ارزیابی افراد و روابط خود روی می آورند.
3- وجود احساس کفایت و شایستگی همسری قبل از تصمیم به ازدواج
این باور غلط باعث می شود تا افراد مدتی طولانی مجرد باقی بمانند چرا که بسیاری از آنها هیچ وقت این احساس کفایت کامل را به عنوان یک زن یا شوهر نخواهند داشت. در مقابل این باور غلط می توان گفت که یک فرد به عنوان یک همسر باید احساس کفایت کند اما اکثر افراد درباره شایستگی خود احساس تردید و اضطراب دارند. این استرس نباید باعث کناره گیری آنها از ازدواج شود چرا که هیچ کس کامل نیست.
4- در دنیا برای هر کس تنها یک فرد مناسب برای ازدواج وجود دارد
این باور غیرمنطقی پیامدهای منفی بی شماری را برای فرد به همراه می آورد. چنین باورهایی باعث می شوند فرد در فرآیند انتخاب همسر به شکلی منفعلانه عمل کند. به عنوان مثال برخی معتقدند نیمه گمشده آنها بالاخره خواهد آمد، بنابراین دیگر تلاشی برای برقراری ارتباط و نزدیکی با دیگران و شناخت آنها نمی کنند. در مقابل این باور غیرمنطقی می توان گفت افراد متعددی وجود دارند که یک فرد می تواند برای ازدواج موفق از میان آنها دست به انتخاب بزند.
5- یک فرد با هر کسی می تواند خوشحال باشد به این شرط که آنها برای رابطه شان سخت تلاش کنند
با تلاش کافی هر چیزی ممکن است و در نهایت فرد تصمیم به ازدواج ناپخته می گیرد. پیامدهای منفی متعددی برای چنین عقیده ای وجود دارد که عبارتند از اتخاذ دیدگاهی سهل انگارانه و تفریطی در همسرگزینی. تعدادی از زوجین که به چنین دیدگاهی معتقدند ماه ها و سال ها به سختی تلاش می کنند بدون اینکه به موفقیتی در زندگی برسند.
6- زوج ها قبل ازدواج باید ثابت کنند ارتباط خوبی در زندگی مشترک شان خواهند داشت
این قبیل زوج ها کسانی اند که بعد از آشنایی با یکدیگر، دوره نامزدی طولانی خود را صرف تلاش غیرضروری می کنند تا ثابت کنند که ازدواج خوبی خواهند داشت. به این معنی که موقعیت هایی را خلق می کنند تا نقاط قوت رابطه خود را مورد آزمایش قرار دهند. به عنوان مثال با دیگری قرار می گذارند تا ببینند که آیا نامزدشان واکنش حسادت آمیز نشان خواهد داد یا اینکه چگونه خشم خود را کنترل خواهد کرد. در این شرایط طرف مقابل هم خسته از این امتحان ها به رابطه خاتمه می دهد.
7- یک زوج موفق باید همیشه با هم باشند
در رابطه شویی هر یک از طرفین برای خود هویت و شخصیت مستقل و جداگانه ای دارند و زمانی که دو نفر تصمیم به زندگی مشترک می گیرند، باید بتوانند همراه با حفظ فردیت خود، قسمتی از زندگی خود را به اشتراک بگذارند. این اشتراک صددرصد نیست و با توجه به نیاز افراد برای استقلال لازم است برخی از فعالیت های فردی مثل شغل یا برخی علایق حفظ شود. در زندگی مشترک، افراد نیازمند یک حریم شخصی و خصوصی هستند چرا که وجود این فضای شخصی، به اندازه در کنار یکدیگر بودن به همزیستی رابطه شویی کمک می کند.
8- اینکه عاشق کسی باشی برای ازدواج با او کفایت می کند
عاشق شدن آسان است اما ازدواجی که بیشتر بر پایه احساس بنا شده باشد تا عقل، خطرناک است. دوستی ها و آشنایی هایی که بر پایه احساس و کنش ناگهانی اند، اغلب منجر به ازدواج های ناپخته می شوند چرا که افراد به شناخت درستی از یکدیگر نرسیده اند. با وجود اینکه عشق عاملی موثر در شروع زندگی شویی است اما موفقیت ازدواج و پایداری آن به عوامل مهم دیگری بستگی دارد که برخی از آنها عبارتند از شباهت و نزدیکی در ارزش ها، گذشته مشترک، سن ازدواج، آمادگی برای ازدواج و انتظارات و خواسته های منطقی.
9- تا زیر یک سقف زندگی نکنی، نمی توانی همسرت را بشناسی
قبل از ازدواج، شناسایی ویژگی ها مرحله مهمی است که می تواند از طریق روش های مختلف مانند رفت و آمدهای خانوادگی و مشاوره ها صورت گیرد. اگرچه کسب شناخت از طرف مقابل هیچ گاه صددرصد نیست اما به فرد کمک می کند تا از روی آگاهی و طبق معیارهای صحیح اقدام به تصمیم گیری کند. اعتقاد به این باور باعث می شود که افراد احساس کنند هر چقدر هم که قبل از ازدواج تلاش کنند قادر به شناسایی طرف مقابل نیستند بنابراین عده ای در تصمیم گیری دچار تردید و دو دلی می شوند و عده ای دیگر، برعکس، از تلاش برای آشنایی قبل از ازدواج پرهیز می کنند.
10- اگر زوجی با هم دعوا کنند یعنی همدیگر را دوست ندارند!
انسان در هر رابطه ای از جمله مادر و فرزندی، خواهر و برادری و زن و شوهری دچار تعارض می شود و به مشکل برمی خورد و هیچ رابطه ای بدون تعارض نیست اما این دلیل نمی شود که آنان همدیگر را دوست ندارند.
به علاوه تحقیقات نشان می دهد که زوج هایی که می آموزند چگونه تعارض ها و اختلافات خود را به طور موثر و کارآمد حل و فصل کنند، بیشتر از زوج هایی که فاقد چنین مهارت هایی هستند می توانند به زندگی مشترک ادامه دهند.
11- ذکر مشکلات و کند و کاو گذشته می تواند مفید باشد
گرچه در بسیاری از موارد، مشکل می تواند هم متاثر از اتفاقات گذشته و هم تحت تاثیر رویدادهای زمان حال زندگی باشد اما زیر و رو کردن گذشته ها جز اینکه احساسات ناخوشایند قبلی را در رابطه با موضوع مشکل زا زنده کند، سود دیگری ندارد.
نکته مهم این است که فرد با مشکل فعلی روبرو شود و به دنبال پیدا کردن راه حلی برای آن باشد، به گونه ای که پس از حل مشکل به سطحی از خودآگاهی برسد که در آن به نقاط قوت و ضعف خود پی ببرد و در برطرف کردن آنها سعی کند و نقاط قوت خود را نیز ارتقا ببخشد.
12- تصمیم برای انتخاب همسر، آسان و بسته به شانس است
این عقیده باعث کاهش تلاش فرد در انتخاب همسر و در نهایت منجر به انتخاب نامناسب می شود. همچنین این باور، باعث کاهش مسئولیت پذیری افراد هنگام شکست و ناکامی می شود و در نهایت تلاشی برای بهبود رابطه و حل مشکلات آن نخواهند کرد.
13- زندگی مشترک باید سرشار از خوشی باشد و یک زوج باید تمام رضایت خاطر خود را در زندگی مشترک به دست آورند
زندگی شویی نیز مانند هر رابطه دیگری در معرض تعارض ها و ناکامی ها قرار دارد، بنابراین نباید انتظار داشت که همیشه همه چیز مطابق میل ما پیش برود اما اعتقاد به این باور که زندگی مشترک یعنی خوشی محض و همسر یعنی رضایت خاطر مداوم باعث می شود افراد با کوچکترین ناکامی دچار یأس شوند و به زندگی شویی خود آسیب بزنند.
14- ازدواج می کنم و در صورت بروز مشکل طلاق می گیرم
برخی افراد دیدگاه ساده انگارانه ای نسبت به طلاق دارند و این تصور را دارند که اگر بعد از ازدواج با مشکلی مواجه شوند به راحتی می توانند جدا شوند. این افراد آگاهی کمی از پیامدهای طلاق دارند و نمی دانند که جدایی، اثرات مخرب روانی، اجتماعی و جسمی به بار می آورد و این اثرات در برخی موارد مدت ها در افراد باقی می ماند. از طرفی افرادی که با این طرز تفکر ازدواج می کنند تعهد و پایبندی کمتری برای حفظ رابطه دارند و به محض مواجه شدن با مشکلات، طلاق را به عنوان اولین راه حل در نظر می گیرند.
15- طلاق یعنی شکست
اگرچه طلاق به عنوان پدیده ای مذموم شناخته شده است اما در برخی شرایط می تواند به عنوان آخرین راه حل مطرح شود. ماندن طولانی مدت در محیط پر از تنش و درگیری نه تنها به بهبود اوضاع کمک نمی کند بلکه دو طرف را فرسوده می کند و سلامت جسمی و روانی آنها را به خطر می اندازد. در این شرایط جدایی به عنوان یک راه حل می تواند به افراد کمک کند تا شروع جدیدی برای زندگی خود به وجود بیاورند.
16- کسانی که طلاق گرفته اند افراد مشکل دار و ضعیفی اند!
متاسفانه دید منفی در جامعه نسبت به کسانی که طلاق می گیرند باعث می شود تا از آنها به عنوان ناسازگار و ضعیف یاد شود اما باید بدانیم وما این افراد مشکل دار نیستند چرا که گاهی به دلیل انتخاب های غلط، اتفاق های پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل در زندگی آنها پیش می آید که آنان را به این مرحله سوق می دهد.
اضطراب کودکان، مشکل شایعی در میان کودکان و بزرگسالان است و حدود ده تا بیست درصد کودکان دبستانی علایم اضطراب را تجربه میکنند. نسبت کودکانی که استرس را تجربه میکنند از این نیز بیشتر است. اگر کودکتان دچار استرس و اضطراب است میتوانید به او کمک کنید تا از فشار نگرانیها رها شود؟
" />
به او بیاموزیدکه با ترسهایش روبرو شود نه اینکه از آنها فرار کند
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ضمیمه خانواده رومه اطلاعات، انسان از موقعیتهایی که از آنها اجتناب میکند، ترس دارد، این اجتناب از موقعیتهای اضطراب زا خودش باعث ایجاد اضطراب میشود. وقتی کودک با ترسهایش روبرو میشود، یاد میگیرد که اضطراب به طور طبیعی با گذر زمان کاهش پیدا میکند.
بدن انسان نمیتواند برای طولانی مدت مضطرب باقی بماند بنابراین مکانیزمی وجود دارد که پس از مدتی باعث آرامش میشود.معمولا اضطراب بعد از بیست تا چهل دقیقه فروکش میکند.
به او بیاموزید انسان کاملی نبودن اهمیتی ندارد
خیلی از والدین گمان میکنند موفقیت در ورزش، درس و یا هنر بسیار اهمیت دارد. اما آنها فراموش میکنند کودک باید تجربههای منحصر به فرد کودکی خودش را داشته باشد.
اگر برای کودکمان نمره شانزده نمره قابل قبول اما کافی نباشد، مدرسه برای او فقط جایی برای نمره گرفتن میشود نه جایی برای آموزش و لذت از آموزش. این به این معنا نیست که نمره عالی گرفتن و نفر اول بودن اهمیتی ندارد، بلکه مهمترین موضوع تشویق کودک برای تلاش است و البته در عین حال باید بدانید که پذیرفتن اشتباه و غلطهای جزیی او امری طبیعی است.
بر نکات مثبت توجه بیشتری داشته باشید
گاهی اوقات کودک مضطرب و نگران در افکار منفی و انتقاد از خود غرق میشود. ممکن است او در مورد اتفاقات آینده بیشتر بر نیمه خالی لیوان تمرکز کند. هرچه شما بیشتر بتوانید بر افکار مثبت کودکتان و نکات خوب موقعیت تمرکز کنید، کودک شما نیز میتواند نکات مثبت را ببیند و به آنها توجه کند.
برای فعالیتهای آرامش بخش برنامهریزی کنید
کودکان احتیاج به فعالیتهای آرامش بخش دارند و باید کودکی کنند. اما گاهی فعالیتهای جالب مانند ورزش میتواند بیشتر جنبه قهرمانی و پیروزی به خود بگیرند.
پس باید مطمئن شوید کودکتان فقط برای لذت و سرگرمی بازی میکند. این نوع فعالیتها میتواند برنامه ریزی روزانه برای بازی با اسباب بازی یا یک ورزش، یوگا، نقاشی یا معاشرت با دیگر کودکان باشد.
برای کودکتان الگوی رفتار مناسب، اهمیت به خود و مثبت اندیشی باشید
کودک معمولا رفتار والد را تقلید میکند. بنابراین اگر شما از موقعیتهای اضطراب زا اجتناب کنید، کودکان نیز از شما تقلید میکنند. اگر شما با ترسهایتان روبرو شوید، او نیز همین کار را میکند.
اگر شما به خودتان اهمیت بدهید و برای نیازهایتان وقت بگذارید، او هم از شما تقلید میکند. پس اگر میخواهید کودکی سالم از نظر روان داشته باشید خود شما نیز باید به روان خود اهمیت بدهید.
" />
رفتارهای شجاعانه کودکتان را تشویق کنید
اگر کودک با ترسهایش روبرو شد، این کار او را تشویق کنید. این تشویق میتواند یک آغوش، یک استیکر و یا یک جایزه کوچک باشد. اما شما هیچگاه نباید از قبل برای کودک جایزهای تعیین کنید. اگر رفتار مناسب کودکتان در مقابل ترسهایش با تشویق همراه باشد، او برای ادامه این رفتار دلگرمتر میشود.
خواب مناسب را جدی بگیرید
برای کودکتان زمان خواب منظمی در نظر بگیرید و بر آن پافشاری کنید. این کار به کودک شما کمک میکند تا خواب کافی داشته باشد و بدون استرس به خواب برود و یا از خواب بیدار شود.
کودک را تشویق کنید که اضطراب خود را بازگو کند
اگر کودکتان با شمااز ترسها و اضطرابهایش حرف زد به او نگویید مشکلی نیست» یا نه تو نمیترسی.» این کار به کودک شما کمکی نمیکند بلکه باعث میشود کودکتان فکر کند که به او گوش نمیکنی یا او را نمیفهمی. به جای این کار میتوانید بگویید بله، به نظر میرسد که ترسیده ای. نگران چه چیزی هستی؟» بعد میتوانید در مورد احساسات و ترسهایش با او صحبت کنید.
به او کمک کنید که مشکلش را حل کند
وقتی که به کودکتان اطمینان میدهید که او را میفهمید و به حرفهای او گوش میدهید، باید این کار را با کمک برای حل مشکل واقعی او تکمیل کنید. باید به او کمک کنید که راه حلهای مختلفی برای مشکلش پیدا کند. اگر کودکتان خودش میتواند راه حل خوبی برای مشکلش پیدا کند که عالی است. در غیر این صورت میتوانید در این کار او را یاری کنید.
آرام باشید
بازخورد کودک به موقعیتها معمولا بر اساس مشاهده والدین است. حتما بارها کودکی را دیدهاید که بعد از زمین خوردن به پدر و مادرش نگاه میکند و بعد عکس العمل نشان میدهد. کودکان در هر سنی به احساسات والدینش توجه میکنند و معمولا واکنش او منطبق با رفتار والدین است. اگر شما مضطرب باشید، کودک نیز مستعد اضطراب بیشتری است.اگر میخواهید اضطراب و استرس کودکتان را کاهش دهید خودتان نیز باید آرام باشید. شما باید با صدای آرام صحبت کنید، صورت شما آرام باشد و رفتار آرامی داشته باشید.
با کودکتان تمرینات آرامش بخش انجام دهید
گاهی چند تمرین آرامش بخش ساده میتواند راهکار کاهش اضطراب کودکتان باشد. این کار میتواند چند نفس عمیق باشد و یا میتوانید از کودکتان بخواهید به چیزی که دوست دارد مثل قدم زدن در ساحل فکر کند. میتوانید از او بخواهید چشمانش را ببندد و به یک صدا، بو و یا تصویر فکر کند.
مثلا از او بخواهید که چشمانش را ببندد و به ساحل و بوی دریا فکر کند و شنها را در زیر پاهایش تصور کند، به صدای مرغان دریایی و صدای موجها فکر کند. اگر این کار برای او اثر داشت میتوانید از او بخواهید خودش در زمان اضطراب این تمرین را انجام دهد.
تسلیم نشوید
اضطراب و استرس میتواند یک درگیری مزمن شود و موضوع اضطراب زا میتواند تغییر کند اما او ممکن است دایم برای چیزهای متفاوتی احساس اضطراب کند.
آنچه از نظر علمی واضح است اضطراب و استرس درمان پذیر است پس آنچه اهمیت دارد این است که تسلیم نشوید پس اگر اضطراب کودکتان حاد شد حتما به روان پزشک کودک مراجعه کنید.
سلامت نیوز: ۱۲ راه برای کاهش اضطراب کودک
مشاوره خانواده - این روزها کارشناس ها و روانشناس ها بسیاری توصیه می کنند که زوج های جوان قبل از آغاز زندگی مشترک حتماً مشاوره قبل از ازدواج معتمد م کنند. این توصیه از آنجا جدی شده که رسانه ها در سال های گذشته آمار نگران کننده ای را در خصوص طلاق زوجین به خصوص در 5 سال اول زندگی مشترک منتشر کرده اند. به همین دلیل است که بحث نیاز جدی به مشاوره قبل از ازدواج برای زوج های جوان مطرح می شود.
متاسفانه در کشور ما زوج ها خیلی وقت ها اطلاع کافی از مشاوره هایی که مشاوران در اختیار آنها می گذارند ندارند، یا گاهی احساس می کنند چون به حد مطلوبی از استقلال مالی و خانوادگی رسیده اند، می توانند بدون م با افراد دیگر بهترین انتخاب را داشته باشند.
عده ای هم در انتخاب مشاور اشتباه می کنند و با م دوستانشان برخی ملاک های کلیشه ای را برای همسرشان در نظر می گیرند و زمانی که دختر یا پسری با این شرایط را پیدا می کنند احساس می کنند به آن زوج رویایی رسیده اند و به صورت هیجانی دست به انتخاب می زنند.
این ملاک ها اگرچه ملاک های عرفی جامعه ما هستند ولی در عرف این ملاک ها نه به صورت جزئی بلکه به صورت کلی مورد توجه قرار گرفته است. در حالی که روانشناس یا مشاور ازدواج، همه این موارد را با فاکتورهای جزئی مورد ارزیابی قرار می دهد تا بتواند بررسی درست شخصیتی از زوجین ارائه دهد. یعنی در واقع مشاور تلاش می کند دیدگاه ها و اهداف زوجین را در زندگی مورد بررسی قرار بدهد و طرف مقابل را با این دیدگاه ها و اهداف آشنا کند.
شناخت روی این موضوعات در همان ابتدای تشکیل زندگی مشترک مهم است چون فقط با شناسایی این جزئیات است که زوج ها می توانند به نتیجه برسند که می توانند با هم ادامه مسیر بدهند یا نه. مثلا اگر زوجی می خواهند به یک هدف مشترک برسند مشاور این موضوع را طوری بررسی می کند که ببیند آیا این زوج سرعت حرکتشان برای رسیدن به آن هدف یکی هست یا خیر؛ اگر یکی نباشد توصیه می کند تا در مورد آن هدف بیشتر صحبت بکنند تا در آینده مشکلی برایشان پیش نیاید.
زن و مرد در مرحله اول به لحاظ رفتاری، خانوادگی، سبک زندگی و تحصیلات باید مورد بررسی قرار بگیرند، که اگر این مرحله مثبت بود در مراحل دیگر باید به لحاظ ذهنی، و تفکراتی که دارند بررسی شوند تا نکات مشترک و غیر مشترک ذهنی شان مشخص گردد بعد از این هم نوع نگاه به زندگی و سرگرمی و تفریحاتی که می خواهند داشته باشند و لحظات مشترکشان مورد ارزیابی قرار می گیرد. به نظرم همه اینها مرحله به مرحله است و باید به صورت اجمالی بررسی شوند.
مشاور ازدواج هیچ وقت به شما نمی گوید که این کار را بکنید یا نکنید. وظیفه مشاور آگاه کردن است. او می گوید که نتیجه چنین ازدواجی چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنید. اما به هیچ وجه دو طرف را مجبور به انجام کاری نمی کند
استقلال مالی چقدر مهم است؟
استقلال مالی شرط اول ازدواج است. یعنی وقتی زوجی پیش مشاور می روند پیش فرض مشاور این است که این زوج با توجه به استقلال مالی شان تصمیم به ازدواج گرفته اند مگر اینکه خلاف این امر ثابت شود. فرهنگ عمومی خانواده های ما به گونه است که اگر زوج استقلال مالی نداشته باشد حتما دخالت های نادرست و گاه و بیگاه خانواده ها در زندگی مشترک یک زوج به وجود خواهد آمد که این موضوع می تواند به زندگی آنها لطمه بزند بنابراین ما توصیه می کنیم که زوج ها حتما قبل از ازدواج به استقلال مالی برسند و در طول زندگی مشترک این مستقل بودن را حفظ کنند.
با این اوصاف جای عشق و وابستگی های عاطفی کجاست؟ بعضی ها می گویند چون محبتی میانشان شکل گرفته و عاشق هم هستند، می توانند با مشکلات مالی بعد از ازدواج کنار بیایند. واقعیت این است که کسی منکر عشق نیست. اما مشاوران به افراد توصیه می کنند زمانی که به شدت درگیر یک رفتار عاطفی هستند تصمیم نگیرند. چون در این درگیری عاطفی نمی توانند نکات منفی را ببینند و سعی می کنند همه موضوعات منفی را توجیه کنند.
البته مشاور ازدواج هیچ وقت به شما نمی گوید که این کار را بکنید یا نکنید. وظیفه مشاور آگاه کردن است. او می گوید که نتیجه چنین ازدواجی چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنید. اما به هیچ وجه دو طرف را مجبور به انجام کاری نمی کند.
موضوعات مهمی مثل ازدواج و طلاق نگاه عاقلانه ای می خواهد. مشاوران وظیفه دارند درباره آینده ازدواج با زوج ها صحبت کنند ولی حرف را تحمیل نمی کنند. بنابراین کسانی که تصمیم به مشاوره می گیرند بهتر است که بی طرفانه به مطب مشاوره بروند و اجازه دهند تا روند مشاوره به خوبی و در مسیر خودش طی شود وگرنه دیگر نیازی به انجام مشاوره نیست.
ازدواج جداً ممنوع!
گفتیم که مشاوران هیچ وقت توصیه به عدم ازدواج نمی کنند اما این حکم، یک استثنا دارد. یعنی موارد خاص. مثلاً وقتی تست های شخصیت شناسی و. که در تمام دنیا مرسوم است را انجام می دهند و نتیجه این تست ها مناسب نیست، پیشنهاد می کنند با یک فرد مشکل دار ازدواج نکنید. کار آنها شناختن رفتارهای پنهان دو طرف است. در اکثر موارد با مشاوره می شود رفتارهای منفی را پوشش داد و یا از بین برد. اما در برخی موارد نتیجه ازدواج کاملا مشخص است.
مثلا جوانی که سوءظن دارد اصلا توصیه نمی شود ازدواج کند. مشاور با کسی در این رابطه تعارف ندارد. سوءظن با معیارهای یک ازدواج پایدار تداخل دارد. این بیماری چیزی نیست که خود طرف به آن معترف باشد. مثلا فکر می کند که دارد همسرش را در جامعه محافظت می کند در حالیکه این بیماری است و خانواده را متلاشی می کند. بنابراین اگر مشاور در بررسی های سلامت روانی و شخصیتی به چنین موارد برخورد کرد حتما درباره آینده این ازدواج شفاف سازی می کند. به همین دلیل است که توصیه می شود 6 تا 9 ماه دختر و پسر با هم در مراوده باشند و بعد از آن دوباره به مشاور مراجعه کنند.
ویژگی های شخصیتی یک روانشناس خوب
همان گونه که پیشتر گفتم روان شناسان در زمینه های مختلفی کار میکنند که درمان یکی از قسمت های آن است. خصوصیت هایی که در این نوشته می خوانید در مورد روان شناسانی است که کار درمانی انجام میدهند .
در این نوشته سعی کردم خصوصیت های یک دکتر روانشناس را بنویسم تا همکاران گرامی بدانند که چطور میتوانند یک روانشناس موفق و خوب باشند و نسبت به بهبود کار خود سعی کنند. از طرف دیگر مردم هم آگاه شوند که آیا کسی که روان درمانیشان را انجام میدهد شایستگی دارد یا نه.
– نشان دادن دلسوزی و هم دردی
شما بعنوان مراجع و کسی که تقاضای کمک دارید کاملاً متوجه شیوه برخورد درمانگر خود خواهید شد. شما به این نکته مهم پی خواهید برد که روان شناس شما عمیقا اظهار همدلی و هم دردی با شما دارد یا خیر. همدلی و هم دردی چیزی ورای کلمات و جملات است و در این مورد شما باید با دل و جان خود هم دردی را حس کنید.
یک روانشناس خوب علاوه بر دارا بودن دانش کافی در زمینه روان شناسی و قابلیت بکارگیری آن معلومات تخصصی در روند درمان، می بایست دیدی خالی از قضاوت، پیشداوری و مملو از درک و همدلی داشته باشد. این درک و همدلی باید به گونه ای باشد که مراجع به آسانی حرف ها و مشکلات خود را بیان کند و از مقاومت برای ابراز مشکلات خود بپرهیزد. در واقع یک متخصص روان شناسی می بایست روابطی عمیق ولی سالم با اشخاص برقرار کند؛ تا آن ها بستری مناسب برای بیان مشکلات شان فراهم ببینند و به وی اعتماد کنند.
- یک روانشناس باید شنونده ی خوبی باشد.
روان شناس بیش تر از آن که سخن بگوید می شنود. برای اینکه بتوانید به درمانجو یا همان مراجع خود کمک کنید اول باید به مشکلات وی پی ببرید بهترین راه شناسایی و اگاهی هم گوش دادن است. پس در برخورد با درمانجو باید سرتاپا گوش باشید. روان شناس باید یک شنونده ی فعال باشد و گفته های درمانجو را به خوبی بررسی و تحلیل کند.
- داشتن مهارتهای ارتباطی قدرتمند
حل شدن مشکلات بسیاری از مراجعین در گرو حل تعارض آن ها با خانواده و اشخاص وابسته است که هیچوقت نتوانسته اند حرفشان را از طریقی درست به آن ها بیان کنند. گاهی ضروری است روان شناس، مداخلاتی در جهت برقرار شدن رابطه درست بین افراد خانواده، انجام دهد. در این مورد روان شناس خود باید مهارت در برقرای رابطه مؤثر را داشته باشد.
- برخورداری از سلامت روان و اهمیت دادن به سلامتی خود
خوشبختانه یا متأسفانه موقع برخورد با روان شناس، نظر مردم جامعه در درجه نخست به سلامت روانی خود روان شناس است. این کاملاً طبیعی است. چه طور میشود به روانشناسی که در کنترل خشم دچار مشکل است و وضعیت تهاجمی دارد اعتماد کرد. رسم بر این است که روانشناسی که وارد حرفه ی درمانی می شود در ابتدا مورد تحلیل قرار می گیرد. امید است در آینده شاهد چنین حرکتی در ایران هم باشیم.
- رفتار و گفتار روانشناس باید سنجیده باشد.
روان شناس باید فن بیان خوب داشته باشد و بتواند مراجع را بسوی خود جذب کند. درصورتی که مراجع با روانشناس حس راحتی کند روند درمان و کیفیت گفتگو بهبود می یابد. فن بیان مهارتی است که یک روانشناس خوب باید به خوبی آن را بیاموزند. به یاد بسپارند اصلاً درمانجو یک جلسه ی خشک و بی روح را دوست ندارد. یک روان شناس خوب کسی است که اعتماد به نفس دارد و شایستگی خود را در رفتار و گفتارش آشکار میکند .
- روان شناس باید رازنگهدار باشد.
رازداری را میتوان برجسته ترین خصوصیت یک روانشناس بالینی خوب دانست. روانشناس هیچوقت گفته ها و رازهای درمانجوی را برای افراد دیگر اشکار نمی کند. آن چه در اتاق روانشناس گفته و شنیده میشود همان جا می ماند و از اتاق بیرون نمی رود. پس چنانچه کسی پیش روانشناس برود و بگوید به همسرش خیانت کرده یا سرقت کرده نباید نگران باشد زیرا روانشناس رازنگهدار خواهد بود. تنها زمانی روانشناس گفته های مراجع را برای سایرین بیان میکند که یک مرجع قضایی مثل دادگاه برای روشن شدن یک پرونده مثل قتل به گفته ها احتیاج داشته باشد. من بر این باورم که روان شناسان در جلسه ی روان درمانی از کشیشانی که اقرار به گناهان را می شنوند هم رازدارتر هستند!
- روان شناس خوب مهارت های بین فردی خوبی دارد.
نخستین و واضح و روشن ترین مهارتی که هر روانشناسی باید داشته باشد این است که بتواند با سایرین به خوبی رابطه برقرار کند. وی به احساسات و افکار سایرین توجه میکند و با مراجع خود گرم و دوستانه برخورد میکند و در جلسه درمان بر مراجع تمرکز میکند نه خود.
- روان شناس خوب مدام به دنبال افزایش دانش و توانایی خود است.
علم روانشناسی مثل دیگر علوم هر روز شاهد پیشرفت های جدیدی است به همین علت هر روانشناسی باید خود را مم به مطالعه و اموزش مستمر برای ارتقای توانایی ها و مهارت های خود کند. پس باید به توانایی های افرادی که خود را عالم و همه چیزدان می دانند تردید کرد .
- روان شناس خوب هدف های درمانی مشترکی را انتخاب میکند .
یکی از مهم ترین خصوصیت های یک روان شناس کارامد این است که با همکاری مراجع خود اهداف درمانی مشخصی را تعیین و برای دستیابی به آنها سعی کند. به عبارت دیگر، شما میدانید که قرار است در جلسات مشاوره چه هدف هایی دنبال شوند.
- روان شناس خوب توصیۀ مستقیم نمی کند.
یک روان شناس خوب در مشاوره روانشناسی به شما توصیه مستقیم نمی کند( مگر در وضعیت اضطراری) و سعی میکند توانایی حل مسأله را اموزش دهد تا خودتان بتوانید مشکلتان را حل کنید.
وی با همکاری شما مشکل مطرح شده را تحلیل و به شما کمک میکند که بهترین انتخاب را داشته باشید ولی بجای شما انتخاب نمی کند. این ضرب المثل قدیمی در جلسات مشاوره کاربرد زیادی دارد:روان شناس خوب کسی است که به شما ماهیگیری یاد بدهد نه ماهی!
- روان شناس باید شکیبا و بردبار باشد.
بگذارند درمانجو هر چقدر که می خواهد سخن بگوید روانشناس باید به یاد بیاورد که باید شنونده ی خوبی باشد برای درک مشکل مراجع و تشخیص اختلال نباید شتاب کند تعجیل کردن و کم حوصلگی را کنار بگذارد. تشخیص شتاب زده امکان دارد خطا باشد. همان گونه که میدانید بعضی از اختلالات روان شناختی نشانه های نزدیک به هم دارند پس شکیبایی رمز پیروزی است.
- روان شناس به دنبال درمان است نه درآمدزایی.
هر کسی برای طی کردن زندگی خود نیازمند این است که درامد داشته باشد روان شناسان هم بر پایه ی خدمات درمانی که به درمانجو میدهند از وی پول می گیرند. روانشناس خوب تمرکز و توجه خود را روی فرآیند درمان مراجع می گذارد نه اینکه نگاه خود را به ساعتش بیاندازد که با پایان جلسه از وی پول بخواهد.
هیپنوتیزمدرمانى اساسا روشی است برای برنامهریزی مجدد در نحوهی تفکر
خود هیپنوتیزم و هیپنوتیزمدرمانى روشهای موفقی در کاهش استرس و باز نمودن ذهن به روی ایدههای جدید و فرآیندهای فکری، بهویژه هنگامی که با مشکلات رفتاری مانند اعتیادهای خاص سروکار دارید، هستند.
این مقاله بخشی از یک سری مقالات است که به تکنیکهای تمدد اعصاب، بهویژه تکنیکهایی که مناسب کنترل و کاهش استرس است می پردازد. اگر درمورد میزان استرس خود یا عزیزانتان نگرانید از پزشک یا مشاور حرفهای کمک بگیرید. استرسهایی که بدون درمان رها شوند، برای سلامت و تندرستی خطرناکند.
خود هیپنوتیزمی و هیپنوتیزمدرمانى روشهای موفقی در کاهش استرس و باز نمودن ذهن به روی ایدههای جدید و فرآیندهای فکری، بهویژه هنگامی که با مشکلات رفتاری مانند اعتیادهای خاص سروکار دارید، هستند.
هیپنوتیزمدرمانى اساسا روشی است برای برنامهریزی مجدد در نحوهی تفکر. منابع خود هیپنوتیزمی شامل سیدی، نوارها، mp۳ و مکتوبات فراوانی میشود که در دسترس هستند. پیش از استفاده از هرکدام از این ابزارها مطمئن شوید که مطالب توسط متخصصان هیپنوتیزم و افراد قابل اطمینان تهیه شده باشد. پیش از هرگونه تلاش برای خود هیپنوتیزمی این مقاله را به طور کامل بخوانید و فرآیندهای پیچیده را درک کنید.
تاریخچهایی مختصری از هیپنوتیزم مدرن
پیرامون موضوع هیپنوتیزم تردیدها و بدگمانیهای زیادی وجود دارد، به ویژه در فرهنگهای غربی. ریشهی این شک و تردید تا حدی در این است که هیپنوتیزم را شکلی از سرگرمی تلقی میکنند.
فرانتس آنتون مسمر، اغلب به عنوان پدر تئوری هیپنوتیزم مدرن شناخته میشود و احتمالا مسئول برخی از شکها و تردیدهای پیرامون این موضوع است. مسمر، پزشک آلمانی، علاقهی زیادی به نجوم داشت و باور داشت که نیروهایی نامرئی وجود دارند، کانالی برای انرژی، که بین همه اشیاء جهان منتقل میشود. این "انرژی کیهانی" از اجرام آسمانی نشآت میگیرد که میتواند تحت تاثیر رفتار دیگری، مهار شود. مسمر نتیجه این انتفال انرژی را "مسمریسم" نامید آنچه که کلمهی اصلی "مسمریس" را توضیح میدهد. اکنون ما میدانیم که تئوری مسمر کاملا بیمعنی بوده، اما ایدههایش ممکن است همچنان روی چگونگی هیپنوتیزم و هیپنوتیزمدرمانی که امروزه مورد توجه است، تاثیر گذار باشد.
اما امروزه هیپنوتیزم به عنوان روشی برای درمان شماری از بیماریهای شایع مانند کاهش استرس و بالطبع کاهش فشار خون، میگرن، اختلالات خواب و مبارزه با اعتیاد مانند ترک سیگار پذیرفته شده است. علاوه بر این، خودهیپنوتیزمی و هیپنوتیزمدرمانى میتواند برای کمک به تقویت حس عزت نفس و اعتماد به نفس و غلبه بر مشکلات مرتبط با آن مانند ترس از صحبتکردن درجمع استفاده شود. امروزه هیپنوتیزم در دانشگاه تدریس میشود و یکی از محبوبترین و شناخته شدهترین تکنیکهای پزشکی است.
هیپنوتیزم چگونه عمل میکند؟
زیگموند فروید معتقد است ذهن انسان به سه ناحیه مجزای از نظر هوشیاری تقسیم میشود: هوشیار، نیمههوشیار (ناخودآگاه)، ناهوشیار. اندیشیدن درمورد هر بخش از ذهن در مقیاسی عمیق میتواند سودمند باشد. فروید باور داشت که آگاهی ذهن بالاترین و کم عمقترین بخش ذهن است و مسئول حسهایی است که ما مستقیما از آنها آگاهیم مانند میزان استرس.
ذهن نیمه هوشیار (ناخودآگاه) بیشتر اوقات زیر هوشیاری است، یعنی سطحی عمیقتر، از اینرو بهآسانی دردسترس نیست و نحوهی احساسات ما یا واکنشهای ما را در موقعیتها و رویدادهای مشخص براساس آنچه که درگذشته از طریق تجربه آموختهایم، کنترل میکند. همچنین عملکردهای ضروری بدن مانند تنفس را تنظیم و کنترل میکند.
ذهن ناهوشیار عمیقترین بخش ذهن ماست که دسترسی به آن خیلی مشکلتر است، که شامل خاطرات و حوادث آسیبزاست.هیپنوتیزم منجر به یک حالت آرامش میشود و در بخشهای عمیقتر ذهن نفوذ کرده و به بازنویسی یا مجددا برنامهریزی کردن ناخودآگاه ذهن میپردازد. خود هیپنوتیزمی از طریق تمدد اعصاب ذهنی و فیزیکی عمل کرده و به افراد اجازه میدهد تا از ذهن هوشیار خود بگذرند و با افکار و عقاید مثبت اما ناخودآگاه خود آشنا شود. به محض"بیداری" از حالت هیپنوتیزم، افکار و خیالات جدید در ناخودآگاه و در نهایت بر ذهن خودآگاه تاثیر گذاشته، به نوبه خود، منجر به تغییر رفتار میشود.
هیپنوتیزمدرمانى مدعی یک "راهحل سریع" نیست و روشهای آن به پشتکار و تمرین نیاز دارد تا ذهن ناخودآگاه برخاسته و پیامهای جدید را بکار گیرد.
از خود هیپنوتیزمی و هیپنوتیزمدرمانی استفاده کنید
موفقیت در خود هیپنوتیزمی و هیپنوتیزمدرمانیِ تجویز شده مستم ذهنی باز است. برای انجام آن نیاز است که:
-بخواهید که هیپنوتیزم شوید.
-بیش از حد دیرباور نباشید.
-از هیپنوتیزم شدن وحشتزده نباشید.
-فرآیندهای پیچیده را بیش از حد تجزیه و تحلیل نکنید.
همچنین باید دربارهی اینکه چرا میخواهید از خود هیپنوتیزمی بهره ببرید و چه پیامهایی را میخواهید به خودتان انتقال دهید، فکر کنید و اینکه چه افکاری را میخواهید در ذهن ناخودآگاه خود جای دهید. روی برخی از گفتههای کوتاه در طی فرایند هیپنوتیزم کار کنید.
رسیدن به یک حالت هیپنوتیزمی کمی شبیه به یک خواب است
گفتههایی از این قبیل:
خالص و صادق بودن، در غیر این صورت در دسترسی به ایدهها یا دست یافتن به سطح ناخودآگاه، موفق نخواهید بود.
مثبت بودن، گفتههای شما باید ماهیتی مثبت داشته باشد.
ساده بودن، گفتههای شما بسیار سلیس باشد و نه شامل چندین عبارت طولانی.
برخی از عبارات خود هیپنوتیزمی عبارتند از:
- برای از بین بردن استرس در محل کار میتوانید از این جمله استفاده کنید: "من در محل کار آرام هستم."
- برای کمک به یک عادت اعتیاد آور مانند سیگار کشیدن، میتوانید از این جمله استفاده کنید: "من غیر سیگاری هستم."
- برای کمک به کاهش عصبانیت خود قبل از یک رویداد یا سخنرانی عمومی میتوانید این جمله را انتخاب کنید: "من یک سخنران مطمئن هستم."
به یاد داشته باشید این گفتهها پیامهایی هستند به ناخودآگاه شما، از کلمهی "من" استفاده کنید، روی کارهای خاص تمرکز کنید و همیشه گفتههای خود را به عنوان حقایق زمان حاضر بیان کنید. برای شروع روی یک یا دو عبارت متمرکز شوید، به حافظه بسپارید و در ذهن روی آنها تمرکز کنید.
گامهایی در راستای خودهیپنوتیزمی
پیش از اینکه برای نخستین بار خود هیپنوتیزمی را امتحان کنید، درمورد آن را با یکی از نزدیکانتان صحبت کنید، زیرا برایتان سودمند است. رسیدن به یک حالت هیپنوتیزمی کمی شبیه به یک خواب است و حتی گاهی بهتر است که به دیگران بگویید که میخواهید بخوابید. بدین ترتیب به احتمال زیاد پریشان و مضطرب نخواهید شد، در غیر این صورت ممکن است آشفته شوید. بخشی از مرحله خود هیپنوتیزمی این است که نسبت به محیط اطرافتان کمتر آگاه خواهید بود، مانند زمانی که خواب هستید، بنابراین در موارد اضطراری نزدیکانتان قادر خواهند بود که شما را "بیدار" کنند.
۱. برای شروعِ این فرایند باید از نظر فیزیکی آرام و راحت باشید. سعی کنید از تکنیک تمدد اعصاب پایهای مانند موردی که در صفحه تکنیکهای تمدد اعصاب ذکر شده است، استفاده کنید.
2. موضوعی را بیابید که میتوانید تصور و توجه خود را روی آن متمرکز کنید، در حالت ایدهآل این موضوع شما را اندکی مم میکند که به دیوار و سقف مقابل خود بنگرید.
3. ذهن خود را از همهی فکرها پاک کنید و تنها روی موضوع خودتان تمرکز کنید. قطعا دست یافتن به آن بسیار سخت خواهد بود، اما اجازه دهید که افکار تخلیه شوند.
4. از چشمان خود آگاه باشید، به پلکهای خود فکر کنید که سنگین شده و به آرامی بسته میشوند. همانطور که چشمهای شما بسته میشود، روی تنفس خود تمرکز کنید، عمیق و یکسان نفس بکشید.
5. به خودتان تلقین کنید که هر گاه نفسم را بیرون میدهم، آرامتر میشوم. نفس کشیدنتان را آرام کنید و اجازه دهید که با هر نفس عمیقتر و عمیقتر آرام شوید.
6. از چشم ذهن خود برای تصویرسازی یک شی که حرکات آرام بالا و پایین یا مایل دارد، کمک بگیرید. شاید دستهی آونگ یا زمان سنج اونگى و یا هرچیزی که نوسانی منظم، آرام و پیوسته دارد. با چشم ذهنتان، جسمی را که به عقب و جلو یا بالا و پایین در نوسان است، تجسم کنید.
7. در ذهنتان باملایمت، بهآرامی و یکنواخت از ده شمارش کنید، بگویید من بعد از هر شماره آرام میشوم. "۱۰ من آرام میشوم"، "۹ من آرام میشوم" و ادامه.
8. خودتان را باور کنید و به خودتان یادآور شوید زمانی که شمارش را تمام کنم به حالت هیپنوتیزمی دست خواهم یافت.
9. هنگامی که به حالت خود هیپنوتیزمی دستیافتید، زمان آن است که روی گفتههای شخصی خود که آماده کردهاید، تمرکز نمایید. روی هر عبارت تمرکز کنید، در چشم ذهتان تجسم کنید، در فکرتان آن را تکرار کنید. آرام و متمرکز بمانید.
10. آرام باشید و بار دیگر ذهن را پیش از اینکه از حالت هیپنوتیزمی بیرون بیاید، پاک نمایید.
11. بهآرامی اما با انرژی فزایندهای تا ۱۰ بشمارید. فرآیندی را که پیش از شمارش تا حالت هیپنوتیزم بیدار استفاده کردید را مع نمائید. از پیامهایی مثبت بین هر شماره استفاده کنید، همانطور که عدد ۱ را میگوئید، در ذهنتان تداعی کنید که وقتی بیدار شوم احساسی مانند یک خواب شبانهی کامل خواهم داشت.
12. وقتی به ۱۰ رسیدید کاملا بیدار و بههوش خواهید شد! بهآرامی به ذهن هوشیار خود اجازه دهید که به وقایع روزانه برسد و به احساس تازه شدن ادامه دهد.
هرچه بیشتر روند خود هیپنوتیزمی را تمرین و تکرار کنید، موفقتر خواهید شد و آسانتر به حالت هیپنوتیزم دست خواهید یافت.
به یاد داشته باشید هیپنوتیزم درمانی برای بسیاری از افراد موثر بوده و میتواند برای شما نیز موثر باشد، قدرت آن در اعتقاد و باور آن است.
آموزش روابط شویی
آموزش روابط شویی-چگونه روابط شویی صمیمانه ای داشته باشیم؟
همه می دانند که روابط شویی حیاتی ترین جزء همه ی ازدواج هاست. پس اگر یکی یا هر دوی زوجین علاقه و رغبت خود را در روابط شویی ازدست دادند چه می شود؟ تحقیقات نشان داده است که درصد انبوهی از چنین ازدواج هایی با شکست مواجه می شود.(بعد از مسایل مالی، مشکلات در روابط شویی دومین دلیل برای طلاق شناخته شده است)
چگونه میتوان کانون سرد خانواده را که به علت مشکلات رابطه جنسی بوجود آمده، مجدداً گرم کنید؟چگونه میتوان آقایان را در روابط شویی به اوج لذت جنسی رساند؟
در روابط شویی نقاط تحریک پذیر آقایان کجاست؟چگونه باید با شوهر تان برخورد رفتاری موثر جنسی داشته باشید؟
هدف از ثبت و درج این مطلب ایجاد روابط صمیمانه با زوج و استحکام روابط شویی بین زن و شوهر و کانون خانواده است.
رابطه جنسی نقش بسیار مهمی در ازدواج دارد، ولی با اینحال زوج های زیادی بدون توجه عمیق به به روابط شویی زندگی میکنند.در این بحث از دیدگاه مرد و زن نحوه صحیح روابط شویی را بررسی می کنیم.ناامید نشوید. راه های زیادی برای جلوگیری از آن وجود دارد. در اینجا سه راه برای جان بخشیدن دوباره به زندگی جنسی و روابط شویی برای شما فراهم آمده است.پس اگر می خواهید کانون خانواده تان راحفظ کنید،مراحل زیر را دنبال کنید.
به خودتان متکی باشید
فرقی نمی کند که همسرتان چقدر دوستتان داشته باشد و بخواهد در روابط شویی ئتان کند؛ تحریکات و شور جنسی او به هیچ وجه شبیه به شما نیست. به همین دلیل غیرمنطقی است اگر انتظار داشته باشید هر زمان شما تحریک شدید در اختیارتان باشد.باید یاد بگیرید که چطور گهگاه نیازهایتان را کنترل کنید.احتمالاً تصور خواهید کرد که عادلانه نیست و مطمئناً عصبانی خواهید شد.
البته باید که زوج ها تا آنجا که می توانند در زندگی جنسی و روابط شویی خود با همسرشان انرژی لازم را صرف کنند، اما بااینحال باز هم ممکن است زمان هایی وجود داشته باشد که شما آمادگی رابطه ی جنسی را داشته باشید در حالیکه همسرتان ندارد. این مسئله ای کاملاً نرمال و طبیعی در روابط شویی است و باید آن را بپذیرید. هرچه تلاش همسرتان برای فهمیدن شما و نیازهایتان باید بیشتر شود، تلاش شما نیز در درک این تفاوت ها باید افزایش یابد. قسمتی از این درک و پذیرفتن با اتکای گاه و بیگاه شما به خودتان برای ی میل جنسیتان نشان داده می شود. اگر اطمینان داشته باشید که همسرتان واقعاً دوستتان دارد و به شما توجه می کند، انجام اینکار با راحتی بیشتری صورت خواهد گرفت.
تنوع، مزه ی زندگی است
احتمالاً زندگی جنسی شما دچار یکنواختی شده است. حتی مهیج ترین فرد در روابط شویی هم اگر رابطه جنسی برایش تکرار مکررات شود، از آن دده خواهد شد. اگر این مورد را در روابط شویی خودتان با همسرتان هم مشاهده می کنید، پس وقتش رسیده که کمی تنوع وارد این رابطه کنید. برای جلوگیری از یکنواختی جنسی، باید کمی خلاق باشید.
* مکانی جدید انتخاب کنید : همیشه یک گوشه خاص برای معاشقه جنسی خود انتخاب نکنید
* لباس زبر های مناسب و جدید بخرید
* عطر خوشبو استفاده کنید
* حتما مسائل بهداشتی و نظافتی را رعایت کنید : آرایش و زدودن موهای زائد بسیار مهم است و نشانه اهمیت دادن به شریک زندگی خود می باشد .
*معمول است که مرد در روابط شویی پیش قدم می شود . بد نیست برای تنوع زن نیز گاهی پیش قدم شود.
*در روابط شویی رفتار تحریک آمیز داشته باشید : عشوه و ناز نه جنسی قبل از نزدیکی سبب تحریک شدید مرد می شود.
*در روابط شویی با آرامش و مهربانی با او رفتار کنید:خشن و عجول نباشید . سعی کنید با کلام ، نگاه ، حرکات و رفتار خود به ارامی همسر را تحریک کنید . بگذارید او نشانه های عشق و محبت را در شما ببیند و به ارامی به او نزدیک شوید .
*در روابط شویی بوسه قدیمی ترین نقطه شناخته شده برای تحریک است: که شامل بوسیدن لب ها ، صورت ، لاله گوش ، گردن و یا هر قسمتی از بدن همسر باشد که پیدا کردن نقطه های حساس تر مدتی طول می کشد و به نسبت بلوغ و فهم جنسی مرد و زن نقاط مربوطه شناخته می شود
* گفتار های عاشقانه :در روابط شویی تحریک فقط به نوع فیزیکی محدود نمی شود و نوع روانی نیز دارد که باید به صورت همزمان استفاده شود صحبت های عاشقانه که هنگام رسیدن زن و شوهر به هم رد و بدل می شود بسیار پر اهمیت است.
* لمس و نوازش با حوصله :سطح داخلی ران ( مرد و زن ) و لب های فرج ( زن ) ، بیضه و نواحی اطراف آن (مرد) ، گرفتن و فشردن کمر ( زن و مرد ) ، کلیتوریس زن که تحریک و نوازش آن حکم آلت مرد را دارد.
آموزش روابط شویی
*همانند گنجشک آمیزش نکنید و در روابط شویی همسر خود را با آرامش آماده و راضی سازید : سعی کنید در اولین مرحله همسر خور را در شرایط نعوظ کامل قرار دهید : در مردها با تحریک آلت تناسلی و مالش و نوازش آن حالت نعوظ فراهم می شود ( بلند شدن و سفتی آلت تناسلی در مرد را نعوظ مرد گویند البته اختلال نعوظ عارضه ی شایعی است که نیاز به درمان دارد ) . در خانمها نعوظ یعنی تحریک و سفتی کلیتوریس و نوک .
*فراهم کردن تحریک لازم در همسر:در روابط شویی مرد با فکر و یا در نظر آوردن نقاط شهوت انگیز و یا عوامل روانی نعوظ به او دست داده و اغلب در این حالت تحریک شده به حساب می آید آنچه در روابط شویی بر زن لازم است تحریک موضعی نیست بلکه تحریک موقعی است و آن زمانی است که مرد در حالیکه دخول انجام می دهد نعوظ وی کاهش می یابد و دخالت زن با تحریک مرد در حالی که عضلات مهبل را بر روی آلت مرد فشار داده رانها را بهم نزدیک می کند و امکانا با دست مالیدن به پشت مرد در امتداد ستون فقرات وی ، نعوظ مرد برگشته و مرد را راضی می سازد
*در روابط شویی مرد باید در آغاز رابطه جنسی ذهن و فعالیت خود را متوجه تحریک و آماده کردن زن نماید. و البته زن نیز باید به آماده سازی مردش در این مرحله توجه داشته باشد.
*مرد هر چه بیشتر بتواند با مهارت زن را تحریک کند زن در ادامه هر کاری مرد طالب باشد انجام میدهد. این مسئله برای خانم ها نیز صادق است.
* در روابط شویی زمان دخول بهترین زمان برای سخنان محبتآمیز است: در این لحظه از همسر خود قدردانی کنید و او را بهترین بنامید که این خود سبب افزایش روابط شویی و استحکام زندگی می شود.
آموزش روابط شویی
*به همسر خود بفهمانید که رابطه جنسی با او سبب آرامش او می شود ،و می خواهید با این عمل عشق و محبت خود را بیشتر به او ثابت کنید و هدف فقط ء جنسی-جسمی نیست بلکه روح معنوی شما نیز با این عمل ء می شود.
*قبل از شروع روابط شویی بهتر است با همسر خود از قبل هماهنگ کنید که اسپرم کجا ریخته شود ،چرا که این مطلب سبب آرامش خاطر بیشتر طرفین و تحریک بیشتر می شود.
*شوهر باید زمانی که مطمئن نشده که زن به اوج لذت و شدن نزدیک نشده از ء خود جلوگیری کند: دیدن ارگاسم و ء زن برای مرد بسیار ارزشمند و تحریک کننده است . سعی کنید اول زن به اوج لذت برسد و مرد با کمی فداکاری و خویشتن داری بعد از زن ء شود . وقتی اول زن ء شود تمایل جنسی مرد بیشتر میشود و می تواند براحتی خود را به اوج لذت برساند ولی وقتی مرد اول ء شود زن او را ناتوان جسمی می بیند و تصور بر آن دارد که مردش به او در این لحظه توجه کمتری دارد و این مسئله می تواند باعث تاخیر و حتی عدم ء زن شود . به محض شروع از طرف زن، مرد نیز میتواند خود را کند. اختلال زود انزالی در مردان باید مورد درمان قرار بگیرد و بهترین شیوه شدن، همزمانی آن بین طرفین است.
* توجه به این نکته مهم است که معمولاً مردها پس از شدن در روابط شویی یا میخوابند، یا پشت به زن میکنند. در صورتی که کاری که باید انجام دهند این است که شروع به بغل کردن و نوازش زن کنند. و به او آرامش دهند تا استراحت کند.
* شایسته است که زن شربتی گوارا تهیه نموده و بعد از پایان ، برای همسر خود بیاورد.
*در آخر بعد از انجام رابطه جنسی بهتر است از همسر خود تشکر کنید.
و.هزاران کار دیگر هست که می توانید برای از بین بردن یکنواختی موجود در روابط شویی تان انجام دهید.
اگر همه چیز عمل نکرد، صادق ومهربان و قاطع باشید.
زوج های زیادی بوده اند که بی علاقگی و نیتی یکی از زوجین از رابه شویی باعث جدایی آنها شده است. البته شما هم ممکن است به فکر اینکار بیفتید.اما بدانید طلاق یا برقراری رابطه ی جنسی با افرادی غیر از همسر تان (خیانت به همسر) ، راه حل های مناسبی نیستند. درست است که عشقبازی با غیر می تواند مشکلتان را حل کند، اما بدانید که در طولانی مدت مشکلات بیشتری نیز برایتان ایجاد می کند و باعث خراب تر شدن ازدواج تان هم می شود. حتی اگر ازدواجتان هم سالم باقی بماند، درد و رنجی که همسرتان از عشقبازی شما با کس دیگری متحمل می شود، بی اندازه است.
طلاق هم راه حل خوبی به شمار نمی رود. اگر به جای پیدا کردن راه حل و برطرف کردن مشکل، از آن فرار کنید(پاک صورت مسئله)، ممکن است زوج دیگری پیدا کنید که او نیز از نظر جنسی با شما ناهماهنگ و ناسازگار باشد، و بهتر است از خود بپرسید این کار را تا کجا ادامه خواهید داد؟
قبل از اینکه بار و بندیلتان را جمع کنید و همسرتان را ترک کنید، ببینید آیا همسر تان از این جریان خبر دارد؟ اطلاع دارد که شما از رایطه شویی تان با او ناراضی هستید؟
کار را به دعوا نکشانید. تقصیرها را به گردن او نیندازید، انتقاد نکنید، فقط خیلی آرام به او در مورد مشکلات تان صحبت کنید بگویید که به خاطر اختلافاتی که در روحیات جنسی شما وجود دارد، می خواهید کاری کنید که به بهبود رابطه تان منتهی میشود و برای این کار همکاری بیشتر او کمک میکند و باید برای بهتر شدن ارتباطشان هردو فعالانه رفتار نمایند و برای این امر باید حتی با کنار گذاشتن خجالت و تعصبات به متخصصین مربوطه مراجعه نمایند.افکار خود را با او در میان بگذارید. این را به صورت یک تهدید مطرح نکنید. فقط میزان امیدواری خود را با او در میان بگذارید. به او فرصتی دوباره برای اصلاح و سازگار شدن بدهید، و منتظر نتیجه ی آن شوید.
درمان مشکلات روانی مانند مشکلات جسمی به سرعت انجام نمیگیرد و این فرایند بسیار زمانبر است
درمان مشکلات روانی مانند مشکلات جسمی به سرعت و سهولت انجام نمیگیرد و این فرایند بسیار زمانبر و نفسگیر است. فردی که طی سالیان متمادی عادات بد و رفتارهای نادرست را با خود حمل کرده و با آنها زندگی کرده است وقتی بخواهد به یکباره همه این عادات را ترک کند با مشکل مواجه میشود. در کنار این نمیتوان انتظار داشت درمان درباره افرادی که مبتلا به افسردگی حاد یا حالات نزدیک به جنون هستند بهطور کامل و محسوس صورت پذیرد.
با وجود این، درباره بسیاری از این بیماریها ضرورت مداخله روانشناس یا روانپزشک و کمک گرفتن از او بهشدت احساس میشود، چنانکه اگر این مداخله در زمان مشخص و با روش درست و علمی صورت نگیرد و بیماری درمان نشود نه تنها بیماری در وجود فرد برطرف نمیشود، بلکه رشد کرده و به بیماریهای روانی حاد تبدیل میشود. با بیرشک روانشناس و استاد دانشگاه درباره زمان مراجعه به روانشناس یا روانپزشک و تفاوت این دو به گفتوگو نشستیم.
افراد دقیقا چه زمانی باید به روانپزشک یا روانشناس مراجعه کنند؟
در کشورهای پیشرفته مراجعه به روانشناس و روانپزشک امری ضروری و بدیهی است و همه افراد به آن علاقه داشته و تقریبا هر کسی برای امور مختلف زندگی خود حداقل سالی یکبار برای مشاوره به دکتر روانشناس مراجعه میکند. در کشورهای پیشرفته افراد برای تصمیمات مهم زندگی مانند تصمیم ازدواج یا مهاجرت و یا انتخاب شغل حتما به مشاور مراجعه میکنند و این کار یک امر بدیهی تلقی میشود. بر این اساس نمیتوان گفت زمان دقیق مراجعه به روانشناس و یا روانپزشک درباره مشکلات و مسائل روحی و روانی دقیقا چه زمانی است، زیرا درباره افراد مدرن و امروزی این مراجعه هر زمانی و با هر بهانهای میتواند باشد.
بهطور کلی باید گفت مشاوره گرفتن و مراجعه به روانپزشک اقدامی مفید و مثبت است که در بدبینانهترین حالت اگر فایدهای برای فرد نداشته باشد ضرری هم ندارد و حتی توصیه میشود همه افراد هرساله علاوهبر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز شوند تا با رجوع به یک روانشناس و یا روانپزشک بتوانند از وضعیت روانی خود مطلع شوند. مشکلات روانی هم مانند مشکلات جسمی اگر درمان نشده و به حال خود رها شوند عود کرده و به وضعیت وخیمتری میرسند. افرادی که بیماریهای روانی حاد مانند انواع پرخاشگریها یا جنونهای رفتاری دارند یک دفعه و به صورت ناگهانی به این اختلالات مبتلا نشدهاند. این افراد با ابتلا به بیماریهای روانی کوچک مانند پرخاشگریهای مقطعی یا افسردگیهای فصلی و درمان نشدن این اختلالات به مرور زمان دچار این اختلالات حاد میشوند که گاه درمانی برای آن وجود ندارد.
درباره بیماریهای روانی مانند افسردگی، وسواس یا پرخاشگری آیا هر نوع تغییر حالت یا تغییر رفتاری نیازمند مراجعه به پزشک است؟
درباره هر تغییر حالتی نیازی به مراجعه به پزشک نیست، زیرا مولفههای مختلفی بر رفتارها و خلقیات افراد در طول روز تاثیر میگذارد که حتی درباره افرادی که به پختگی شخصیت رسیدهاند نیز این اتفاق میافتد. با وجود این، اگر احساس کنیم چند روزی است که خلق افسرده مان اذیتمان میکند یا افکارمان باعث افسردگی و تاثیر بر عملکردمان میشود بهتر است به یک متخصص در این زمینه مراجعه کنیم. در بسیاری از مواقع نیازمند مداخله دارویی نیستیم و مشاور میتواند با صحبت کردن مشکل را برطرف کند، در حالی که درباره بسیاری از مشکلات روانی ترکیبی از مشاوره و دارو میتواند موثر واقع شود.
توصیه میشود همه افراد هرساله علاوه بر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز بشوند
درباره کدام مشکلات روانی فرد باید حتما به روانپزشک مراجعه کند و اگر به حال خودش رها شود تبعات بدی به همراه دارد؟
وقتی رفتارهای فرد با نرم عادی و آن چیزی که در جامعه رایج است و همه از آن تبعیت میکنند تفاوت داشته باشد تقریبا همه متوجه این تفاوتها میشوند. برای مثال فردی که افسردگی یا پرخاشگری بی حد و مرز دارد و نمیتواند رفتارش را کنترل کند برای هر کسی که در اطرافش وجود دارد رفتارهایش خطرناک است. در کنار این وقتی خود فرد احساس کند خلق افسرده او برایش مشکلساز است و افکاری در ذهنش وجود دارد که بهشدت منفی و خطرناک است این فرد باید خودش به سرعت به پزشک مراجعه کند. بهطور کلی باید گفت هرقدر زودتر برای درمان مشکل روانی مراجعه کند و بیماری فرد زودتر تشخیص داده شود به همان نسبت بیماری زودتر درمان میشود و درباره برخی بیماریهای روانی اگر فردی دیر مراجعه کند بیماری تبعات بد و طولانی مدتی بر جای میگذارد که گاهی این تبعات قابل درمان نیست. کمکهایی که یک متخصص به حل مشکلات روانی میکند بسیار درست و اصولی است و او میتواند به خوبی فرد بیمار را راهنمایی کند که به چه کسی مراجعه کند و چه خدماتی دریافت کند. افرادی هم وجود دارند که احساس میکنند در زندگیشان مهارتهای لازم ارتباطی ندارند و نمیتوانند در روابط خود موفقیتآمیز ظاهر شوند و همچنین افرادی که تجربیات منفی زیادی از گذشته دارند و نمیتوانند با یادآوری آنها به زندگی عادی بپردازند و نیاز دارند که با مداخله یک روانپزشک این مشکلات را برطرف کنند.
بین روانشناس و روانپزشک چه تفاوتهایی وجود دارد؟ آیا فردی که مشکلات روحی دارد باید بین این دو انتخاب کند یا تفاوتی ندارد که برای هر مشکل روانی به کدامیک مراجعه کند؟
نخستین تفاوت در روش کار روانشناسان و روانپزشکان در این است که روانشناسان روی فایلهای ذهن افراد تاثیر گذاشته و طرحواره وجودی آدمها را تغییر میدهند، این در حالی است که روانپزشکی راه دارودرمانی را پیش گرفته و به روی شیمی خون و مغز اثر میگذارد. تفاوت روانپزشک با روانشناس در این است که روانپزشک پزشکی است که بعد از اتمام دوره پزشکی عمومی تخصص خود را در زمینه مسائل روانی گرفته است. کار روانپزشکان بیشتر تشخیص است و درمانی که توسط این افراد صورت میگیرد مبتنی بر درمان دارویی است. روانشناسان بالینی بدون استفاده از دارو و درمان شیمیایی با تشخیص انواع اختلالات روانی به فرد کمک میکنند مشکل خود را برطرف کند.
این درمان بدون دارو عموما از طریق مشاوره روانشناسی و تمرین مهارتهای گوناگون در موقعیتهای مختلف زندگی صورت میگیرد. برای اینکه فردی بداند برای مشکلات مختلف روانی خود به کدامیک از این دو باید مراجعه کند، تشخیص این امر اصولا بر عهده فرد نیست و در نخستین مراجعهای که فرد به هریک از این دو میکند خود آن روانپزشک یا مشاور تشخیص میدهد که مشکل فرد مورد نظر مربوط به کدامیک از این دو حیطه بوده و با چه روشی صورت میگیرد. در صورتی که درمان او نیازمند مداخله دارویی باشد خود روانشناس یا مشاور، فرد را به روانپزشک ارجاع میدهد در حالی که اگر فردی که بیمار به او مراجعه کرده روانپزشک باشد و مشکل فرد نیازی به دارو نداشته و بیشتر مبتنی بر گفتوگو درمانی باشد این پزشک فرد بیمار را به مشاور ارجاع میدهد تا مراحل درمان او به شکل بهتری انجام شود.
برای دانستن تفاوت روانشناس و روانپزشک باید بدانیم یک روانپزشک پیش از هر کاری یک پزشک بوده و کار او تجویز دارو است، لازم به ذکر است که روش دارو درمانی به تنهایی اثربخش نبوده و این دو شاخه مکمل هم هستند. اگر بیماران مراجعهکننده به روانشناسان قادر به تغییر رفتار و نگرش خود نباشند، در این وضعیت به روانپزشک ارجاع داده میشوند و برای رسیدن به ثبات راه دارو درمانی روی آنها انجام میگیرد. افراد در صورت داشتن مشکل در زمینههای تعلیم و تربیت، شیوههای صحیح تفکر و رفتار، افسردگی، رفع احساسات بد و منفی و. به روانشناس مــــراجعـــه میکنند.
خاطرات بد گذشته از جمله مواردی است که اگر در ذهن فرد باقی بماند اثرات بدی را بر زندگی او می گذارد. پس باید برای فراموش کردن هر چه زودتر خاطرات بد تلاش کند و زندگی آرام و زیبایی داشته باشد.
مهم نیست گذشته چه بلایی بر سر شما آورده است به آینده امیدوار باشید در این احساس حقیقتی وجود دارد، چون این تنها یک پیام روایی از جهل و خوشبختی نیست شخصیت ما مجموع تمام اتفاقات زندگی خوب، بد … و حتی زشت است.
اتفاقات دردناکی که در طول زندگی متحمل شده ایم، می تواند در خاطرات ما وجود داشته باشد به روشی که حتی از آن آگاه نیستیم، حتی اگر احساس کنیم که ما به راه خود ادامه داده ایم.
روانشناس به گذشته به عنوان یک کلید اصلی برای درک شخصیت فعلی تکیه کرده انداما سوالاتی که ما در این بخش از نمناک می خواهیم این است "می تواند خاطرات بد گذشته را برای همیشه حذف کرد؟ اگر اینطور است، چطور از شر این خاطرات بد خلاص شویم؟
از شر چیزهای ملموس خلاص شوید:
اگر با خاطرات بد به طور پیوسته بمباران شده اید بخاطر چیزهایی که بالاجبار و پیوسته می بینید آنها را دور بریزید مثلا، اگر می خواهید بدانید چطور خاطرات یک رابطه بد را از بین ببرید، به اطراف خود نگاه کنید.
فراموش کردن خاطرات بد با روانشناسی
روی خاطرات بد تمرکز نکنید:
هر چه بیشتر روی چیزی تمرکز کنید که در واقع سعی دارید آن را فراموش کنید، احساسات منفی بیشتری خواهید داشت. حتی اگر تمرکز روی خلاص شدن از خاطرات بد باشد چون هنوز بر روی خاطرات ، ناخود آگاه متمرکز هستید.
برای اینکه واقعا این خاطرات بد را کنار بگذارید، باید از جلب توجه آن ها به خود صرف نظر کنید تمرکز خود را روی افکار و خاطرات مثبت تغییر دهید این قدرت را دارید که ذهن خود را آموزش دهید تا هر بار که احساس منفی می کنید به چیز شاد و زیبایی فکر کنید.
تغییر حافظه:
برای پاک کردن یک حافظه بد، سعی کنید آن را به یاد بیاورید در حالی که از خودتان لذت می برید. برای این که این کار موثر باشد، باید درد را تحمل کنید و خاطرات را به یاد آورید و شخم بزنید بنابراین احساس خوشایند را مختل نمی کند این تمرین مثبت ذهن شما را به احساس شادی و آرامش در مورد حافظه بد می کشاند کاری را انجام دهید که شما را خوشحال کند
تنظیم احساسات و واکنش های خود نسبت به حافظه:
اگر چه نمی توانید رویدادهایی را که به شما خاطرات بد می دهند تغییر دهید، اما می توانید روش خود را تغییر دهید و نسبت به آن واکنش نشان دهید. هر بار که حافظه را به یاد می آورید، احساس استرس، ترس و اضطراب دوباره ظاهر می شود زیرا به ذهن و بدن شما گفته می شود که این احساس را در نتیجه این خاطره احساس کنند.
پس چطور می توان خاطرات را محو کرد؟ پیش از این هم در نمناک گفتیم که برای این منظور برخی تمرینات تنفسی را امتحان کنید تا به شما در آرامش کمک کند و اجازه دهید کل بدن شما آرام شود نفس عمیق بکشید و عمیق تر دم ، بازدم انجام دهید.
نفس عمیق برای فراموش کردن خاطرات بد گذشته
انجام توصیه های مذهبی :
آزاد کردن روح اساسا یک تمرین تزکیه نفس در ذهنتان است که به شما کمک می کند یک خاطره بد را رها کنید برای اجرای یک خبر رسمی، باید حافظه بد خود را به عنوان یک عکس تصور کنید. جزئیات مربوط به عکس را با تمام خاطرات منفی از تجربیات ضربه روحی که می خواهید فراموش کنید، اضافه کنید.
خاطرات بد را با خاطرات جدید جایگزین کنید:
اگر بتوانید ذهن خود را با تجربیات مثبت پر کنید، به از بین بردن خاطرات بد کمک خواهید کرد. خاطرات جدید شما جای خاطراتی را می گیرند که شما می خواهید فراموش کنید برای انجام این کار می توانید چیزهای مختلفی را امتحان کنید، مثل درگیر شدن با یک گروه جدید از مردم، انجام یک سرگرمی جدید در هنر و ادبیات و یا حتی یک شغل جدید می توانید به ذهن خود کمک کنید که بر فعالیت های جدید متمرکز بماند
این خاطرات را برای همیشه پاک کنید:
به یاد داشته باشید که خاطرات بد شما برای همیشه می تواند با کمک یک هیپنوتیزم انجام شود هیپنوتیزم، روشی صحیح و موثر برای حذف دائمی خاطرات ناخواسته از ذهنتان است هیپنوتیزم به ذهن نیمه هشیار شما کار می کند، به جای ذهن فعال و متفکر شما، که به پاک کردن حافظه از ریشه کمک می کند.
هیپنوتراپیست ابتدا یک وضعیت بسیار آرام را در ذهن و بدن شما ایجاد خواهد کرد و سپس آن ها با شما کار خواهند کرد تا واکنش خود را به حافظه تنظیم کنید، و آن احساسات منفی که به آن متصل هستند. در پایان، پس از پردازش احساساتتان حافظه بی ربط و فراموش می شود.
هیپنوتیزم برای فراموش کردن خاطرات بد
فراموش کردن حافظه ناخواسته:
با سرکوب حافظه انتخابی، این تصور وجود دارد که یک فرد می تواند به طور تعمدی یک حافظه بد را با روش های درمانی خاص مسدود کند. با این حال، این روش فقط یک حافظه را سرکوب می کند، به جای آن که آن را پاک کند، بنابراین به احتمال زیاد دوباره ظاهر می گردد.
فراموشی ایجاد کردن
فراموشی با مواد مخدر مانند میدازولام ،تریازولام و دیازپام می تواند به ذهن شما کمک کند خاطره هایی را از دست بدهید که می خواهید فراموش کنید فراموشی ناشی از دارو اغلب زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که بی حسی یک گزینه عملی به عنوان درمان برای بیمارانی است که تحت یک روش پزشکی آسیب دیده قرار دارند.
اختلال عملکرد مولکولی مغز:
ذخیره حافظه در نتیجه الگوهای سیناپسی مغز وجود دارد تغییر الگوی مکانیسم های مولکولی مغز شما می تواند وجود حافظه را به طور کامل مختل کند و در نتیجه چنانچه در نمناک اشاره شده است به وسیله ای موثر برای نحوه پاک کردن خاطرات تبدیل شود.
بهترین روش های فراموش کردن خاطرات بد گذشته
فرآیند یکپارچگی حافظه را متوقف کنید:
زمانی که یک خاطره را به یاد می آورید، آخرین باری را که این رویداد را به یاد دارید را به یاد می آورید و نه خود رویداد این بهترین زمان برای تنظیم حقیقت در حافظه شماست پس هرچه سریعتر از یاداوری خاطرات بد دور شده و این فرآیند را متوقف سازید.
تکنیک های کمک به خود را امتحان کنید:
EFTs، یا تکنیک آزادی احساسی، تمرین های خود کمکی را با استفاده از تکنیک فشار روانی برای کمک به رها کردن حافظه ناخواسته بدون استفاده از دارو انجام می دهند اما اندازه گیری موفقیت این روش ها دشوار است.
حرف آخر
ساده ترین و بهترین پیشنهاد علمی و روانشناسی برای فراموش کردن خاطرات بد گذشته زندگی در حال است پس برای رهای هرچه سریعتر از این خاطرات اتصال روحی روانی خود را از گذشته قطع کرده و در حال زندگی کنید.
در صورت نیاز به مشاوره روانشناسی بهتر است ابتدا ویژگی های یک دکتر روانشناس خوب را بدانید. در سایت دکتر بهشتیان مقاله ای در این زمینه وجود دارد که توصیه می کنم این مقاله را مطالعه کنید.
منبع : نمناک
رابطه شویی از موضوعات مهمی است که سبب پایداری زندگی مشترک می شود به صورتی که نیتی جنسی در رابطه شویی به سرعت زمینه را برای سردی روابط در بین همسران به وجود می آورد و مشکلات زیادی را برای زوجین به وجود می آورد تا جایی که زندگی مشترک را به سمت طلاق و جدایی می کشاند.
بسیاری از کارشناسان طلاق جنسی را مقدمه ای بر طلاق عاطفی می دانند . در این بخش به عوامل ایجاد طلاق جنسی و درمان آن پرداخته ایم.
طلاق جنسی چیست و چه دلیلی دارد؟
مشکلات جنسی یکی از عوامل مهم اختلاف میان زوجین و گاه حتی طلاق آنهاست در کشور ما نیز هر چند به علت وضعیت خاص فرهنگی و عرفی آمارهایی دقیقی از اختلالات جنسی وجود ندارد اما اختلالات جنسی در ایران و تاثیر آن بر طلاق زوجین نگران کننده است.از مشکلات جنسی می توان به زودانزالی در مردان و کاهش میل جنسی و سردمزاجی در ن اشاره کرد.
طلاق جنسی یا سرد شدن از روابط شویی مقدمه ای بر طلاق عاطفی است . عواملی که بر طلاق جنسی تاثیر گذار است عبارتند از :
سرد مزاجی
سرد مزاجی، شادی و نشاط زندگی مشترک را از بین می برد و عواقب جبران ناپذیری مانند قهر و جدایی را بر جای می گذارد. زوجین برای کاهش سردمزاجی باید به دنبال دلایل سردمزاجی باشند و برای درمان بی میلی جنسی به درمانگر مراجعه کنند .
طلاق جنسی به دلیل سرد مزاجی در رابطه
ناهمخوانی جنسی و تمایلات جنسی متفاوت
ناهمخوانی جنسی زن و شوهر در طولانی مدت می تواند بنیان خانواده رااز هم بپاشد و سرنوشت خانواده را به طلاق موکول نماید. زن و شوهر در طلاق جنسی به لحاظ عاطفه و صمیمیت، علاقه و عشق مانند هم هستند اما نمی توانند یک رابطه جنسی را به خوبی پیش ببرند و هم آغوش مناسبی برای یکدیگر نیستند.
اگر زوجین به لحاظ تمایلات جنسی متفاوت باشند، در رابطه جنسی و زندگی مشترک دچار مشکل خواهند شد، زیرا رابطه جنسی خوب و مساعد، برای زندگی شویی مفید است. از موارد تاثیر گذار کیفیت و کمیت رابطه جنسی ، شکل و شیوه رابطه جنسی مورد علاقه دو طرف، پیش نوازی و یا پس نوازی در رابطه، میل جنسی زیاد و یا میل جنسی کم است .
اگر رابطه جنسی لذت بخش نباشد جز دلسردی، دلخوری و دوری چیزی نخواهد داشت پس طلاق جنسی در طولانی مدت به طلاق عاطفی و طلاق رسمی و قانونی می انجامد.
طلاق جنسی و دلسردی در رابطه شویی
باورهای فرهنگی نادرست
از دیگر عواملی که سبب طلاق جنسی می شود باورهای فرهنگی نادرستی چون برتری داشتن جنس مرد نسبت به زن و پرخاشگری جنسی است که می تواند منجر به ناسازگاری و ناهماهنگی جنسی میان زوجین شود.
تغذیه نامناسب و داروهای شیمیایی
از جمله عواملی که سلامت جنسی را تحت تاثیر قرار می دهد تغذیه نامناسب، استفاده از داروهای بدنسازی و شیمیایی است.در این شرایط معمولا میل جنسی کمتر شده و رضایتمندی جنسی کاهش می یابد.
مصرف سیگار یا مواد مخدر
یکی دیگر از عوامل موثر در ایجاد سرد مزاجی و بی میلی جنسی در زوجین، مصرف سیگار یا مواد مخدر است؛ به طوری که میل جنسی افراد معتاد کاهش یافته زیرا مواد مخدر اثرات مخربی بر میل و توانایی جنسی انسان دارند.
مصرف سیگار از دلایل سردی در رابطه و طلاق جنسی
ی جنسی
ی جنسی در زندگی شویی باعث لذت بردن، صمیمیت و آرامش و محبت زوجین می شود. ی غرایز جنسی، نه تنها باعث سلامت اعضای جنسی بدن می شود بلکه باعث تسکین و آرامش زوجین نیز به دلیل درک متقابل و همسویی عاطفی زن و شوهر با یکدیگرمی شود.
بین غرایز جنسی و ی آن و درک متقابل و صمیمیت بین همسران، رابطه مستقیم پا برجاست و یکی بر دیگری اثر گذار است. درک جنسی و عاطفی همسر، سبب آرامش فرد و وجود مشکل در ی غرایز جنسی بر کیفیت روابط شویی تاثیر گذار است.
چنانچه بارها در بخش سلامت جنسی در نمناک گفته ایم در صورت وجود نا هماهنگی و نا همسانی در ی غریزه جنسی در صورتی که تنها نیاز یکی از همسران تامین شود، زندگی جنسی با مشکل روبرو می شود زیرا در تامین غرایز جنسی همسران، دو وضعیت برد – برد و یا باخت –باخت موجود است و عدم تامین نیاز یکی از همسران موجب شکست هر دو زوج می شود.
عدم ی جنسی از عوامل ایجاد طلاق جنسی
تفاوت جنسیتی
مردان نسبت به ن زودتر تحریک می شوند اما تحریک جنسی شان نیز دوام زیادی ندارد، اما ن دیر تحریک شده و شدت تحریک جنسی شان بیشتر از مردان است. بسیاری از مردان نمی دانند که ی ن از بیرون اتاق خواب و حتی از روزها قبل شروع می شود و فکر می کنند ن نیز مانند خود ی جنسی شان از داخل اتاق خواب و از روی تختخواب آغاز می شود.
متاسفانه ن و مردان با معیارهای خودشان یکدیگر را می سنجندو از نیازهای یکدیگر اطلاعی ندارند و شناخت کافی از یکدیگر ندارند . مردان همسر خود را در رفتار و نیاز مانند یک مرد قضاوت می کنند و ن نیز سعیشان این است که همسرشان را بر اساس معیارهای نه، مورد ارزیابی و توجه قرار دهند که این عامل سبب ایجاد اختلافات شویی، سردی و بی میلی های جنسی در زندگی زوجین و یا حتی خیانت می شود .
طلاق جنسی و تفاوت های میل جنسی زن و مرد
برای درمان اختلالات جنسی نگاه جامع و توجه همزمان به جنبه های پزشکی و روان شناختی اامی است زیرا اختلالات جنسی ریشه روان شناختی دارند یا با منشا ارگانیک و عضوی با درصدی از ریشه های روان شناختی قابل تشخیص هستند.
آغاز اختلالات جنسی با مشکلات روان شناختی و گاهی نیز با برخی از بیماریهای پزشکی همراه است و استرس ها و عوامل رفتاری نیز به تدریج به آن اضافه می شوند.
در نوعی از اختلال رابطه جنسی که به عنوان ازدواج به وصال نرسیده شناخته می شود، زن و شوهر پس از گذشت ماهها و گاه حتی چند سال، نمی توانند رابطه جنسی کاملی را تجربه کنند.
برای درمان این اختلال درمانگر باید اگر حجب و حیا باعث این مشکل شده علت روان شناختی این مطلب را کشف نموده تا از طریق روشهایی، عمل جنسی قبیح پنداشته شده در ذهن بیمار را موجه و مناسب متصور ساخت.
باید بدانید اختلال جنسی تثبیت شده غیرقابل درمانی وجود ندارد اما روشهای درمانی افراد گوناگون، با یکدیگر فرق می کند . نحوه درمان بستگی به عواملی مانند سن مراجعه کننده، مدت زمان ازدواج، وضعیت پزشکی، عوامل ایجاد کننده اختلال و آخرین وضعیت رفتاری زندگی شویی دارد.
در درمان اختلالات جنسی زن و مرد نباید یکدیگر را قضاوت کنند و یکدیگر را مقصر و متهم ایجاد این مشکل بدانند هر دو، برای حل مشکل مشترکشان باید تلاش کنند و تا رسیدن به نتیجه قطعی دست از تلاش برندارند
جلوگیری از طلاق جنسی و بهبود رابطه شویی
بسیاری از جوانان به علت فرهنگ و مسائل اجتماعی، خانوادگی و شخصی، در دوران آشنایی پیش از ازدواج، به بررسی این مساله نمی پردازند و بدون توجه به میل و نیازهای جنسی همسر انتخاب می کنند اما ضرورت و اهمیت سنجش و ارزیابی این عامل، بسیار مهمتر از بررسی های دیگر است.
توجه به هم تایی جنسی زن و شوهر در مشاوره های ازدواج بسیار پر اهمیت است . از مولفه های مهم قابل دریافت در جلسات مشاوره پیش از ازدواج کسب اطلاعات از فیزیولوژی بدن، تشخیص گرم بودن و سرد بودن جنسی، آگاهی از رویاهای جنسی فرد از بلوغ تا کنون، ارزیابی و بررسی تصورات و فانتزی های جنسی، شناخت و آگاهی از تبعات ازدواج زوج های غیر همخوان جنسی با هم و. هستند که شناخت و سنجش آنها سبب می شود که از آینده زندگی جنسی زوج اطلاعاتی حاصل شود.
منبع: نمناک
این روزها ازدواجهایی که تا پیش از این عجیب و غریب و غیرمعقول به حساب میآمدند، تا حدودی عادی شدهاند.
در گذشته امری کاملاً بدیهی بود که مردی جاافتاده با دختری کم سن و سال ازدواج کند اما عکس این، یعنی ازدواج نی جا افتاده با پسران بسیار جوانتر هرگز قاعده و عرف مقبول جامعه ما نبوده است. سؤال اینجاست که فاکتور سن»، چقدر در انتخاب همسر میتواند مؤثر باشد؟ گیریم زن از شوهر بزرگتر باشد، آیا این دلیلی برای یک ازدواج ناموفق است؟ این سبک ازدواجی که این روزها در حال باب شدن است، آیا آمار روزافزون طلاق در جامعه ما را همچنان بالا نگاه خواهد داشت یا برخلاف برداشت ما، آن را پایین خواهد آورد؟
دکتر بهزادی فرد در ابتدا با اشاره به اینکه وما وقتی اجتماع موضوعی را خوب یا بد میداند، دلیل بر حسن یا قبح حقیقی آن نیست»، این پرسش را مطرح میکند که آیا همه با فاکتور سن و مفهوم واقعی آن آشنا هستیم؟»
سن یک عدد است
سن تنها عدد تقویمی نیست! همین که صحبت اختلاف سن در ازدواج پیش میآید، همه با توجه به تاریخ تولد نظر میدهند که دو نفر برای هم مناسب هستند یا نه؛ در حالی که روان شناسان مفهوم سن را صرفاً همان عددی نمیشناسند که تاریخ تولد ما را یادآور میشود.
دکتربهزادی فرد 4 دیدگاه برای سن تعریف میکند: سن تقویمی»، سن نشاط»، سن رشدعقلی-عاطفی» و سن فلسفی».
به اعتقاد این روانشناس رشد فلسفی که اغلب افراد بیتفاوت از کنار آن رد میشوند از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. فردی که به سن رشد فلسفی نرسیده باشد در سالهای پس از ازدواج در معرض خطر تعارض قرار دارد تا اندازهای که حتی ممکن است از ازدواج خود کاملاً پشیمان شود. رشدفلسفی را در یک جمله ساده میتوان خلاصه کرد: فرد باید شناختی از فلسفه زندگی داشته باشد و بداند از زندگی چه میخواهد؟»
دکتربهزادی فرد در تعریف سن نشاط میگوید: سن نشاط، احساسی است که فرد درباره سن خود دارد. مثلاً مردی در 40 سالگی حسی مشابه حس پسری بیست و چند ساله دارد. شرط درست بودن این احساس این است که دیگران هم دقیقاً همین نظر را داشته باشند، در زمینه سن عاطفی-عقلانی هم زمانی میتوانیم فردی را بالغ بدانیم که وابستگی بیمارگونه و شدید به خانواده نداشته و حل مسأله را بلد باشد مثلاً هنگامی که مشکل اقتصادی به وجود آمد دنبال راه درآمد دیگری باشد و بتواند در هر زمینهای در برخورد با مسائل مختلف به جای بحث و دعوا و روشهای کودکانه، روش مذاکره را در پیش بگیرد.
علیرغم اینکه نمیتوان سن تقویمی را در زمینه ازدواج ملاک قرار دارد ولی این روانشناس پیشنهاد میکند که پسران در سنین بین 20 تا 30 زندگیشان بهتر است برای ازدواج حدود 3 تا 7 سال بزرگتر از طرف مقابلشان باشند. اما در سنین 30 تا 40 سالگی اصلاً اهمیتی ندارد که مرد از زن بزرگتر باشد(حتی میتواند برعکس هم باشد و مرد از زن کوچکتر باشد). جالب است بدانید که بر اساس آمارهای قوه قضائیه تعداد طلاق در این نوع ازدواج که زن بزرگتر از مرد بوده، اتفاقاً پایینتر است. پژوهشها در این حوزه نشان میدهد، چنانچه در این دهه دختر تا حدود 5 سال بزرگتر باشد، منعی برای ازدواج وجود ندارد. البته به شرط اینکه قاعده سن نشاط و رشد عاطفی عقلانی رعایت شده باشد.
دکتربهزادی فرد دهه 40 را دههای میداند که در آن اختلاف سنی در کل اهمیت ندارد، زیرا در این دهه آنچه اهمیت بالایی دارد، پختگی است. به عبارت دیگر، در این دهه، فرد از لحاظ اجتماعی، روانی و رفتاری عملکرد متناسبی دارد و هر تصمیمی که بگیرد بدون در نظر گرفتن جنسیت قابل درک است.
دنیای مطلوب
همه دوست دارند ازدواجشان پایدار بماند و زندگی شادی داشته باشند. از این رو، اگر میخواهید ازدواج موفقی داشته باشید صرفاً به موضوع سن فکر نکنید.
دکتربهزادی فرد معتقد است: بخش زیادی از پیش آگاهی یک ازدواج خوب به هماهنگی دنیای مطلوب باز میگردد، مفهوم دنیای مطلوب خیلی ساده است اما با وجود این سادگی نباید از کنار آن راحت بگذریم.
این روانشناس ما را با چند فاکتور معمولی آشنا میکند که فرد با هماهنگی در آنها میتوانند به دنیای مطلوب خود نزدیک شوند.
او میگوید: سبک موسیقی که زن و مرد گوش میدهند، سبک فیلمهایی که میبینند، نوع تفریحاتی که میپسندند، اهمیت بسیاری دارد. اینکه هر دو طرف مسافرت را دوست داشته باشند یا مثلاً هر دو کوهنوردی را دوست داشته باشند یا به رفتن به سینما و تئاتر و کنسرت علاقه داشته باشند یا نه، مهم است. نوع غذاهای مطلوب دونفر، هماهنگی رفت و آمد کردن با دوستان یا فامیل و. همه اینها شاخصهایی هستند که با آگاهی از آنها قبل از ازدواج میتوانید تا حدودی از پایداری ازدواجتان و اینکه پیوندی موفق خواهد بود یا نه، خاطرجمع شوید. یادتان باشد که شما مسئول انتخاب خود هستید و میتوانید با پیشبینی و پیش آگاهی، دنیای مطلوب یا نامطلوبی برای خود بسازید.
منبع: سلامت نیوز
ترس، استرس و فشارهای روحی درد امروز جوامع صنعتی و در حال توسعه است؛ طبق اعلام انجمن افسردگی و اضطراب آمریکا، ۴۰ میلیون نفر از مردم این کشور درگیر این عارضه روانی هستند.
چکیده مصاحبه پژوهشی:
- استرس و اضطراب طبیعی: نگرانی واقع بینانه، موثر و كارساز است و به فرد كمك می كند تا خود را برای مقابله با خطر و چالش ها آماده سازد.
- استرس و اضطراب کاملاً طبیعیه و باید توسط خود فرد مدیریت و کنترل شود.
- استرس باعث می شود که فرد در شرایط سخت درست عمل کند.
- استرس و اضطراب مضر: در صورتی که اضطراب، تداوم داشته باشد و بر عملكرد ما تاثیر منفی بگذارد، نیاز به درمان دارد.
- داشتن هدف و معنا، خودباوری، در حال زندگی کردن، شوخ طبعی، شرکت در فعالیت های اجتماعی، برنامه ریزی فعالیت تفریحی، سازماندهی کارها، اولویت بندی و عدم رقابت جویی مفرط از راه های موثر کاهش و مدیریت استرس و اضطراب است.
پژوهش خبری صداوسیما: ترس، استرس و فشارهای روحی درد امروز جوامع صنعتی و در حال توسعه است؛ طبق اعلام انجمن افسردگی و اضطراب آمریکا، ۴۰ میلیون نفر از مردم این کشور درگیر این عارضه روانی هستند. در زندگی روزمره مواردی همچون "ترافیک، کارهای ناتمام و عقب افتاده، مشکلات خانوادگی، بیمار شدن، امتحانات و مسائل شغلی" همگی باعث به وجود آمدن استرس در فرد میشود. متاسفانه استرس طولانی مدت و کنترل نشده باعث بروز مشکلات جسمی و روحی فراوانی برای فرد می شود. اضطراب یکی از شایعترین مشکلات سلامت روان است و تقریبا احتمال ابتلای تمامی افراد به آن وجود دارد. به این بهانه در مصاحبه پژوهشی با دكتر منصوره فضیلتی، دكترای تخصصی كودك و خانواده موضوع: استرس و اضطراب خوب یا بد؟! » را با طرح سئوالات زیر مورد بررسی و واکاوی قرار دادیم:
1.اضطراب چیست؟
دكتر منصوره فضیلتی: دكترای تخصصی كودك و خانواده: اضطراب، یك واكنش هیجانی منفی ناخوشایند در مورد یك رویداد(تهدید) احتمالی آتی است. همه افراد در بسیاری از موقعیت ها در زندگی روزمره به طور طبیعی احساس اضطراب را تجربه می كنند. اكثر رفتارهای اضطرابی كاملا طبیعی و به صورت واكنش های سازگارانه است و به ما كمك می كند تا در شرایط دشواری كه برایمان پیش می آید؛ درست عمل كنیم. در اضطراب طبیعی نگرانی واقع بینانه، موثر و كارساز است و به فرد كمك می كند تا سیستم مقابله ای خود را برای مقابله با خطر آماده كند. اضطراب به فرد هشدار می دهد كه خطری در راه است. وقتی نگرانیم (در اضطراب طبیعی) احتیاط می كنیم و یا از خطر دوری می كنیم یا تمهیدات لازم را برای مقابله با آن فراهم می كنیم. و این به حفظ بقای ما كمك می كند.
2- اضطراب، ترس و استرس چه تفاوت ها و شباهت هایی با هم دارند؟
دكتر منصوره فضیلتی: دكترای تخصصی كودك و خانواده: ترس در واكنش به خطری مشخص و بیرونی است. در حالی كه منشا اضطراب نامعلوم، درونی و مبهم است. استرس احساس تحت فشار بودن در حالت اضطراب یا ترس است. استرس به واکنش طبیعی بدن در برابر عوامل محرک، تغییرات، فشارهای درونی یا بیرونی گفته میشود. این عوامل در شرایط مختلف سبب بر هم خوردن تعادل بدن میشوند و بدن برای مقابله با این حالت، هوشمندانه تلاش میکند تا تعادل از دست رفته را بازگرداند.
3.چه نوع اضطرابی مضر است؟
دكتر منصوره فضیلتی: دكترای تخصصی كودك و خانواده: زمانی كه اضطراب بسیار شدید می شود یا میزان آن با موقعیت تناسب ندارد(نگرانی بیش از حد در مورد سلامتی)، برای فرد مشكل ایجاد می كند؛ یعنی نگرانی باعث رنج دائمی فرد می شود؛ تا جایی كه فرد نمی تواند به زندگی روزمره خود بطور عادی ادامه دهد. در اینجا به این نوع اضطراب، اضطراب مرضی یا اختلال اضطرابی می گوییم؛ كه یك حالت برانگیختگی شدید است كه با نگرانی مفرط و تردید دائمی همراه است.یعنی تا حدی زیاد شود كه بر عملكرد خانوادگی، شغلی و تحصیلی فرد اثر بگذارد.در این صورت باید درمان شود.
4. استرس و اضطراب در روابط بین فردی چگونه است؟
دكتر منصوره فضیلتی: دكترای تخصصی كودك و خانواده: هریک از ما نقشهایی را ایفا می کنیم، گاهی بین این نقش ها تضادهایی وجود دارد. گاهی هم مشخص نبودن نقش باعث فشار میشود؛ گاهی تعداد نقش هایی که باید ایفا کنیم، زیاد و از توان ما خارج است. مسؤولیت زیاد نیز خودش فشارزا است. یکی دیگر از عوامل فردی سن فرد است. افراد مسن به دلیل تجربه بیشتر فشار کمتری متحمل میشوند. شواهد زیادی وجود دارد كه رقابت نه تنها در ورزش های بدنی بلكه در فعالیت های میان فردی، مثل بحث ها و مذاكرات، باعث انگیختگی خودكار و استرس زیادی می شود. نتایج پژوهش ها نشان می دهد نیاز به عملكرد خوب و نیاز به موفقیت از منابع اصلی استرس است.
نشانه های فرد مضطرب
5. چطور می شود هم فردی معمولی بود(ترین نبود) و هم مضطرب نبود؟
دكتر منصوره فضیلتی: دكترای تخصصی كودك و خانواده: همانطور كه قبلا ذكر شد سطح بهینه ای از اضطراب برای عملكرد خوب و حیات انسان لازم است. نكته قابل تامل در مورد اضطراب این است كه در اضطراب نگرانی ها معطوف به آینده است، یعنی فرد در واكنش های اضطرابی نگران این است كه اتفاقی در آینده بیفتد و دائم در آینده سیر می كند. پس باید یاد بگیریم و تمرین كنیم در زمان حال زندگی كنیم. اینکه تا چه حد نگران چیزهایی میشویم که اتفاق نیفتاده و احتمالا هرگز رخ نخواهد داد بسیار آزاردهنده است. وقتی در زمان حال زندگی میکنیم، آرامش و تمرکز خاصی در ذهن خود احساس می كنیم. زندگی در لحظه به معنی آن است که اجازه بدهیم گذشته عبور کند و به آینده اعتماد کنیم. اگر ما مثبت و به زمان حال خوشبین باشیم، آینده ما نیز مثبت و امید بخش خواهد بود.
6.عوامل اضطراب زا کدام است؟
7. اضطراب بیش از حد باعث چه آسیب ها و اختلالات رفتاری می شود؟
8. راه های موثر کاهش و مدیریت استرس و اضطراب چیست؟
9. آیا می توان انتظار داشت که در روابط بین فردی ، رضایت همه را بدست آورد؟
دكتر منصوره فضیلتی: دكترای تخصصی كودك و خانواده: هیچ وقت نمی توانیم همه کسانی را که با آنها در تعامل هستیم را راضی کنیم. اگر بیش از توانمان برای خواسته های دیگران تلاش کنیم فرصت کافی برای تحقق نیازهای خود را نخواهیم داشت. در اینجا لازم است به تمایز بین مهرطلبی و مهربانی اشاره كنیم. وقتی به کسی مهربانی کنیم که طالب آن است، هم در خودمان و هم در فرد مقابل احساس خوب و مثبت ایجاد میشود اما در مهرطلبی اصولا نیاز طرف دیگر مطرح نیست. اولین نتیجه منفی مهرطلبی، افسردگی و اضطراب است؛ چون فرد در نقطهای به این واقعیت میرسد که هرقدر خوبی کند، دیگران همانقدر به او خوبی نمی کنند، پس دنیا را نامنصفانه قضاوت میکند و ناامید میشود و این ناامیدی احساس عدم امنیت، افسردگی و اضطراب را در فرد به وجود می آورد.
کلام آخر
از آنجایی كه استرس بخش اجتناب ناپذیر زندگی ماست و بر عملکرد و رفتار ما تاثیر می گذارد و در صورت تداوم عامل زمینه ساز و آشكار ساز بسیاری از بیماریهاست و بر همه جنبه ها و حیطه های زندگی ما تاثیر دارد و باعث بسیاری از آسیب های اجتماعی می شود؛ باید عوامل استرس زا را شناسایی كرده و در حد امكان آنها را تعدیل كنیم. در مورد رویدادهایی كه خارج از كنترل ما هستند، پذیرش این مساله به ما كمك میكند تا در مورد آنها استرس كمتری داشته باشیم.
خیلی از افراد می پرسند: چطور استرس نداشته باشیم؟ آیا می شود استرس را از زندگی حذف کرد؟ استرس خوب یا بد است؟ آیا با دارو می شود استرس را کنترل کرد؟ اولین اقدام این است که سوال: چطور استرس را مدیریت کنیم؟ را با سوال: چطور استرس نداشته باشیم؟ را جایگزین کنیم! وقتی می پرسیم چطور استرس نداشته باشیم؛ به صورت کاملاً ناخودآگاه فکر می کنیم؛ وجود استرس برای بدن بسیار خطرناک و کشنده است. ولی وقتی می پرسیم چطور استرس را کنترل یا مدیریت کنیم؛ قبول می کنیم که استرس وجود دارد و کاملاً طبیعی است. می پذیریم که بدن ما بسیار هوشمند است و دنبال راهکارها و تکنیک هایی برای مدیریت و کنترل استرس خواهیم بود. با عوض کردن سوالات خودمان میتوانیم زندگی خودمان را نیز عوض کنیم. و مهارت ارتباطی خود را بالاتر ببریم.
منبع: Iribnews
این واژه برای توصیف کسی است اختلال شخصیت ضد اجتماعی دارد، به کار می رود (ASPD - شخصیت ضد اجتماعی).این افراد احساسات دیگران را درک نمی کنند. آن ها اغلب قوانین را می شکنند یا بدون احساس گناه, مرتکب کارهای بد می شوند. افراد مبتلا به ASPD می توانند از " بازی های ذهنی " برای کنترل دوستان, اعضای خانواده, همکاران و حتی غریبه ها استفاده کنند همچنین ممکن است آن ها افرادی با درک و جذاب تلقی شوند.
ASPD بخشی از گروه اختلالات شخصیتی است که با رفتارهای منفی مداوم مشخص می شود.ویرایش جدید راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (dsm - 5) می گوید که فرد مبتلا به اختلالات روانی, عدم توجه به احساسات دیگران یا نقض حقوق افراد را نشان می دهد. افراد شخصیت ضد اجتماعی ممکن است درک نکنند که این رفتارها را دارند. آن ها ممکن است بدون تشخیص زندگی کنند.برای تشخیص ASPD, شخص باید بزرگ تر از سال باشد.
رفتار بیمار شخصیت ضد اجتماعی
این بیماری را می توان در سنین جوانی تشخیص داد که علایم اختلال را نشان می دهند.
علائم بیماری شخصیت ضد اجتماعی
هیچ تفاوت بالینی بین یک فرد جامعه ستیز و یک بیمار روانی وجود ندارد. این اصطلاحات هر دو برای ارجاع به افراد مبتلا به ASPD - شخصیت ضد اجتماعی به کار می روند. آن ها اغلب به جای یکدیگر به کار می روند.
برخی تلاش کرده اند که این دو را با شدت علائم تشخیص دهند.
یک فرد جامعه ستیز ممکن است کسی باشد که تنها مرتکب تخلفات جزئی می شود که باعث آسیب جدی یا ناراحتی نمی شود. اما یک بیمار روانی ممکن است به عنوان کسی توصیف شود که خشونت جسمی یا دیگران را در خطر قرار می دهد. با این حال, وقتی که یکی از معیارهای تشخیصی dsm - 5 را در نظر می گیرد, تمام این علائم را می توان در دسته ASPD - شخصیت ضد اجتماعی طبقه بندی کرد.
رفتار خودخواهانه اغلب به خودی خود به نمایش گذاشته می شود و به تنهایی کافی نیست که کسی را به عنوان یک فرد جامعه ستیز تشخیص داد. تشخیص قطعی تنها زمانی داده می شود که علائم برای یک دوره طولانی اتفاق می افتند و به دلیل تغییر مجازات یا سبک زندگی تغییر نمی کنند. فرد خودخواه ممکن است این رفتارها را برای مدت کوتاهی نشان دهد اما احساس بدی در مورد آن ها و یا تغییر رفتار آن ها در طول زمان و یا به دلیل تنبیه دارد.
به طور کلی، افراد با اختلالات شخصیتی مانند ASPD فکر نمی کنند که یک مشکل دارند. اگر فکر می کنید ASPD دارید، با پزشک خود صحبت کنید. پزشک ممکن است شما را به پزشک متخصص سلامت روانی برای تشخیص و درمان ارجاع دهد.
این افراد اغلب نیازمند درمان طولانی مدت و پی گیری هستند. اگر فرد تمایلی به درمان یا هم کاری با درمان ها نداشته باشد، ممکن است موفقیت آمیز نباشد.
روان درمانی:
روان درمانی شامل صحبت با درمانگر یا مشاور در مورد افکار و احساساتی است که می تواند رفتارهای ASPD را تشدید کنند.
هم چنین ممکن است شامل درمان مدیریت برای عصبانیت، رفتار خشونت آمیز، و اعتیاد به مواد مخدر یا الکل باشد.
درمان رفتاری شناختی (CBT):
به شما کمک می کند به دقت در مورد عملکرد خود و پاسخ به افراد و وضعیت های خود فکر کنید. CBT، ASPD را درمان نمی کند، اما می تواند به رشد رفتارهای مثبت و مضر نیز کمک کند. همچنین می توانند به شما کمک کند که این اختلال را داشته باشید و شما را تشویق کند که در پرداختن به رفتارهای خود فعال باشید.
دارو
داروی خاصی برای درمان ASPD وجود ندارد. شما ممکن است برای اختلالات ذهنی همراه، مانند اضطراب، افسردگی و رفتار پرخاشگرانه، دارو دریافت می کنید. داروی کلوزاپین (چلوزاریل) دارویی به عنوان درمان برای مردان با ASPD نشان داده است.
درمان بیماری شخصیت ضد اجتماعی
اگر کسی در زندگی شما با ASPD اش باعث آسیب شما شود، حذف آن فرد از زندگی شما ممکن است سالم ترین راه برای مقابله با رفتار آن ها باشد.
در بسیاری از موارد، ممکن است احساس راحتی نداشته باشید که یک عضو خانواده، دوست صمیمی و یا همسرتان را با ASPD ترک کنید. مشاوره ازدواج و یا درمان زوج ها می تواند به شما کمک کند تا رابطه مثبتی با فردی که مبتلا به ASPD است، داشته باشید.
بدانید که ممکن است قادر به درک کامل احساسات شما نباشند.
توضیح دهید که چگونه رفتار آن ها بر دیگران تاثیر می گذارد و باعث آسیب می شود.
مرزهای خود را به صراحت با آن ها روشن کنید.
نتایج خاصی را برای رفتارهای مضر ارائه دهید.
مقابله با بیمار شخصیت ضد اجتماعی
نمی تواند درمان شود اما می تواند با روش های درمانی که بر محدود کردن رفتارهای مخرب با جایگزین کردن آن ها با رفتارهای سازنده تمرکز دارند، درمان شود.
اگر ASPD دارید، به یاد داشته باشید که هنوز هم می توانید روابط پایدار و دوست داشتنی با دیگران داشته باشید. پذیرش این که شما ASPD دارید و تصدیق پیامدهای اقدامات خود می تواند به شما کمک کند رفتارهای خود را مدیریت کرده و روابط خود را قوی نگاه دارید.
آیا برای فرد جامعه ستیز درمانی وجود دارد؟ آیا فرد جامعه ستیز می تواند تغییر کند؟ در حالی که کلماتی مانند فرد جامعه ستیز یا بیمار روانی اغلب توسط عموم مردم و نیز متخصصان مورد استفاده قرار می گیرند، اما نام تکنیکی این اختلال اختلال شخصیت ضداجتماعی است.
به عنوان یک اختلال شخصیت، فرد جامعه ستیز فراگیرتر است؛ زیرا همه جنبه های زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. در طول زمان ثابت و پایدار است. دانه های زیستی در مغز این افراد از تولد وجود دارند و آن ها توسط افراد و وقایع محیط کودکی پرورش داده می شوند. با توجه به عمق و طبیعت فرد جامعه ستیز، آیا درمان های موثر برای کمک به فرد جامعه ستیز وجود دارند؟
مقابله با مشکل:
با فرا رسیدن به درک ماهیت و دامنه جامعه ستیزی، تصدیق کردن این که گروه پیچیده ویژگی ها و رفتارهایی که با یکدیگر کار می کنند، و تعامل با کل به جای بخش های کوچک آن، یک شروع مفید است. تغییر یک دست و جنبه جامعه ستیزی، مانند تلاش برای کمک به توقف دروغ گویی، چیزی نیست که ماهیت یک فرد جامعه ستیز را تغییر دهد.
اتخاذ یک رویکرد سیستمی:
درمان جامعه ستیزی شانس بهتری برای کار کردن در هر سیستمی دارد که در آن جامعه ستیزی (روابط، کار، فعالیت ها و غیره) انجام می شود. شواهد نشان می دهند که کار کردن با افراد جامعه ستیز در میدان تا حدی موثر در تغییر نگرش ها و رفتارها می باشد. متاسفانه شواهد نشان می دهند که این جامعه ستیزی پس از بهبود اولیه به خود سابقش بازگشته است.
در حالی که این درمان ها ممکن است برای جامعه ستیزی بزرگسالان موثر نباشد، اما ممکن است به رفتارهای جامعه ستیزی که در دوران کودکی وجود دارند، کمک کنند.
منبع: نمناک
طبق نتایج یک تحقیق جدید، افراد جوان و میانسال دچار اختلال استرس پس از سانحه، با ریسک بالای سکته روبرو هستند.
به گزارش خبرنگار مهر، در این مطالعه، محققان دانشگاه کارولینای شمالی داده های پزشکی بیش از یک میلیون کهنه سرباز حاضر در جنگ های عراق و افغانستان را بررسی کردند. رده سنی این افراد ۱۸ تا ۶۰ سال بود.
از بین این تعداد ۲۹ درصد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه تشخیص داده شده بودند. هیچ یک در گذشته دچار سکته کامل یا ناقص نشده بودند.
در طول مدت ۱۳ سال پیگیری وضعیت این افراد، ۷۶۶ کهنه سرباز دچار سکته ناقص و ۱۸۷۷ تن از آنها دچار سکته ایسکمیک شدند که ناشی از انسداد جریان خون به مغز است.
محققان دریافتند کهنه سربازهای مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه ۶۲ درصد بیشتر با احتمال سکته روبرو بودند. همچنین ریسک سکته ناقص هم در انها ۳۶ درصد بیشتر بود.
همچنین مشخص شد کهنه سربازان دچار اختلال استرس پس از سانحه دارای عادات ناسالمی نظیر سیگارکشیدن و بی تحرکی بودند که موجب افزایش ریسک سکته می شوند.
اختلال استرس پس از سانحه نوعی اختلال روانی است که در بین کهنه سربازان و بخصوص مردان شیوع بیشتری دارد.
منبع: مهرنیوز
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما ، حجت الاسلام علیرضا امینی پیش از آغاز برگزاری آزمون تصدی منصب قضا سال 96 ، در نشست خبری افزود: یکی از مراحل مهم جذب قضات در دستگاه قضایی برگزاری آزمون های مختلف است .
وی گفت: سال گذشته 45 هزار نفر در آزمون های عمومی شرکت کردند که حدود 4 هزارنفر بعدا برای شرکت در آزمون تشریحی دعوت شدند که پس ازآن 2 هزار نفردر مصاحبه های علمی پذیرفته شدند و در نهایت پس از طی آزمون های مختلف و ازمایش شخصیت 270 نفر به گزینش معرفی شدند.
معاون منابع انسانی قوه قضاییه ادامه داد: سال گذشته حدود نیم درصد از شرکت کنندگان در آزمون های مختلف برای جذب در قوه قضاییه گزینش شدند.
وی گفت: مراحل کار گزینش تا رسیدن به ابلاغ قضایی به این ترتیب است که این افراد پس از شرکت در آزمون عمومی و قبولی وارد مراحل بعدی می شوند و اختبارهای مختلفی درباره آنها انجام می شود.
امینی تصریح کرد: به طور متوسط حدود یک سال کار گزینش متقاضیان طول می کشد و پس از آن وارد دوره های آموزشی می شوند.
وی افزود: پس از آزمون های اختبارهای نهایی که توسط قضات باتجربه انجام می شود متقاضیان وارد مرحله گزینش شخصیت می شوند که از سال گذشته این بخش به گزینش قضات در دستگاه قضا اضافه شده است.
امینی ادامه داد: از آنجاکه قاضی باید شخصیت متناسب با کارش داشته باشد لذا احراز این مسئله بسیار دشوار است که ما با همکاری روان شناسان مختلف این مرحله را انجام می دهیم و افرادی هستند که درباره شخصیت متقاضیان اظهار نظر می کنند.
وی گفت: چنانچه فردی واجد خصوصیات شخصیتی قضاوت شناخته نشود، عدم پذیرش به شخص اعلام می شود که در صورت اعتراض گروه دیگری از روانشناسان در این زمینه اعلام نظر خواهند کرد که البته گاهی هم پرونده به گروه سوم ارجاع می شود.
امینی تاکید کرد : گزینش شخصیتی به منزله این نیست که فرد ردشده مشکل دارد بلکه به این معنی است که چنین فردی برای کار قضایی مناسب نیست.
وی افزود: سال گذشته حدود 40درصد افرادی که تمام مراحل علمی را طی کرده بودند در مرحله احراز شخصیت قبول نشدند.
معاون منابع انسانی قوه قضاییه: فعالیت 11 هزار قاضی در سراسر کشور
معاون منابع انسانی قوه قضاییه از فعالیت 11 هزار قاضی در کشور خبر داد.
حجت الاسلام علیرضا امینی با اشاربه این که در حال حاضر حدود 11 هزار قاضی مشغول به کار هستند افزود: از این قضات مشغول به کار ۱۰ هزار و ۲۹۰ نفر در دادگستری های سراسر کشور، ۴۰۰ نفر در مراجع قضایی، ۲۰۰ نفر در سازمان های تابعه و ۵۰ نفر در ستاد فعالیت می کنند و کمتر از ۲۵ درصد قضات، حوزوی و سایر آنها دانشگاهی هستند.
معاون منابع انسانی قوه قضائیه گفت: پیش از برنامه پنجم توسعه، بیش از 7 هزار همکار قضایی در قوه قضائیه فعالیت می کردند، اما پس از برنامه پنجم توسعه و اجازه جذب 800 قاضی در هر سال، تعداد قضات به ۱۱ هزار نفر افزایش یافت و پنج هزار و 400 نفر از آغاز سال 90 تا سال96 جذب دستگاه قضا شده اند.
امینی تصریح کرد: نحوه جذب قضات در استان های مختلف کشور مطابق با استانداردها انجام می شود که این استاندارد براساس جمعیت و تعداد پرونده ها برای استان ها تعیین می شود؛ یعنی یک شاخص آمایش سرزمینی و شاخص دیگر تعداد پروندها است به عنوان مثال اگر در سال 90 حدود9 میلیون پرونده داشتیم اکنون بیش از 15 میلیون پرونده در دست رسیدگی مراجع قضایی است و طبق قانون برنامه پنجم توسعه هر سال باید 800 قاضی و به ازای این تعداد قاضی چهار برابر کادر اداری جذب می شدند، همچنین قضاتی به دلیل بازنشستگی یا بازخرید هر سال از مجموعه دستگاه قضایی خارج می شوند که به دلیل کمبود اعتبارات دولت، جذب کادر اداری به ازای جذب قضات انجام نشده است.
بلاتصدی بودن 50 درصد پستهای اداری دستگاه قضا
معاون قوه قضائیه از بلا تصدی بودن 50 درصد پست های اداری در دستگاه قضا خبر داد.
حجت الاسلام علیرضا امینی در نشیت خبری پیش از برگزاری آزمون قضات سال 96 افزود: در حال حاضر نسبت پرونده ها به قاضی در مجموعه دادسراها ۲۰۰ پرونده است که این متوسط کشوری است اما ممکن است برخی قضات، پرونده کمتر و برخی پرونده بیشتر در دست رسیدگی داشته باشند؛ نسبت پرونده در محاکم ۱۵۰ پرونده است که تنها با تزریق نیرو مشکل حل نمی شود و به تغییرات دیگری مانند تغییر در قوانین نیز نیاز است.
وی گفت: امسال حدود 100 هزار نفر در آزمون استخدامی امور اداری قوه قضائیه که دوهفته گذشته برگزار شد، شرکت کرده اند؛ از آنجا که طبق برنامه پنجم توسعه، به ازای هر قاضی، چهار نیروی اداری باید جذب شود، در این آزمون 6 هزار و 400 نفر جذب خواهند شد که سه هزار و 200 نفر برای سال 1396 و سه هزار و 200 نفر برای سال 1397 خواهد بود و در سال آینده آزمونی برای جذب نیروی اداری نخواهیم داشت.
امینی همچنین درباره چرایی منتشر نشدن کلید آزمون، تاکید کرد: منتشر نشدن کلید آزمون ت قوه قضائیه نیست و ما مشکلی برای انتشار کلید نداریم؛ سازمان سنجش مجری آزمون بود که این کار را نکرده است.
معاون منابع انسانی قوه قضائیه با بیان اینکه، به طور معمول سالانه ۲۵۰ قاضی بازنشسته می شوند و تعداد خروج قضات از دستگاه قضایی زیاد نیست، تصریح کرد: به دلیل نیاز قوه قضائیه، از قضات خواهش می شود در مجموعه بمانند و با إذنی که رییس قوه از رهبری دارد، همان قضات بازنشسته به شکلی در مجموعه استفاده می شوند؛ در دیوان عالی و سایر مراجع قضایی قضات بازنشسته ای هستند که فعالیت دارند.
وی ادامه داد: ااما اینگونه نیست که قضات بخواهند وکیل شوند؛ چه بسا افراد زیادی داریم که از وکالت در قالب جذب اختصاصی داوطلب قضاوت می شوند و به طور متوسط ۵۰۰ نفر از وکلای کانون یا مرکز مشاوران در سال، متقاضی جذب قضاوت می شوند.
امینی درباره طولانی بودن فرایند گزینش جذب قاضی گفت: گزینش شاخص هایی دارد که زیر نظر هیئت عالی گزینش مستقر در ریاست جمهوری و با نمایندگان دستگاه قضایی انجام می شود.
معاون منابع انسانی قوه قضاییه گفت: شاخص ی در آیتم های گزینش قضات نیست مگر اینکه فرد مشکلی مانند سوءسابقه در پرونده داشته باشد و گرایش ی افراد متقاضی در این گزینش اهمیتی ندارد.
منبع: Iribnews
درباره این سایت